دراماتراپی یا نمایشدرمانی، بهرهگیری از جنبههای دراماتیک و زیبایی شناسانه ی هنر نمایش، جهت تأثیر گذاری بر شخصیت افراد است که بـیـش از آنکه یک فعالیت فـردی باشـد بنا به ذات وجـودی هنر نمایش، یک فعالیت گروهی اسـت شاید بتوان نـخـسـتـیـن نشانههای نـمـایـش درمانی را در رفتارهای رازآلود جادوگران و شفادهندگان بدوی قبایل اولیه انسانی جستجو کردکه به شکلی بیانگر تأثیر فعالیت های نمایشی بر روان و حتی جسم آدمی بودند.
این شیوه درمانی بطور مشخص نخستین وبه شکل مدرن توسط روانپزشک و نظریه پرداز رومانیایی الاصل "ژاکوب لویی مورنو ۱۸۹۲ " و از مشاهده ، مطالعه و تحلیل بازی های کودکان شکل گرفت . او به همراه تعدادی از پزشکان یک گروه درمانی کوچک به نام " یاری به خود" را تأسیس کرد که بعدها به " اولین مرکز رسمی تئاتردرمانی جهان " در حومهٔ نیویورک تبدیـل شـد.
مورنو، نقش مهمی در انسجام اصول نمایشدرمانی داشت و در کتابی که به سال ۱۹۴۷ با عنوان " تئاتر خودجوش " نوشت ، اساس و شیوهٔ نـمـایـش درمانـی را تعریف و تبیین کرد .
روان تماشا یا سایکودراما به افراد اجازه میدهد تا از قوه تخیل و توان انگارهزایی خود به عنوان پایه و اساس اجرای نمایش بهره ببرند.
استفاده از این قوه و توانایی به بهترین شکل، ظرفیت فرد را برای حضوردر دنیایی که بزرگتر از زندگی است اثبات میکند.
به گفته مورنو خیالزایی یک عنصر اساسی در هنر به طور عام و در اجراهای نمایشی به طور خاص است. فردی که در جلسات روان تماشا حاضر میشود نه تنها میتواند صحنههای واقعی زندگیاش را بازنمایی و بازی کند بلکه تشویق میشود تاصحنههایی را که هرگز اتفاق نیفتادهاند، هرگز اتفاق نخواهند افتاد یا اصلاً نمیتوانند اتفاق بیفتد نیز بازی کند و به تصویر بکشد.
این صحنهها غالباً عرضهکننده امیدها ، ترسها و کارها و تحولات ناتمام مانده روانما هستند که از برخی جهات واقعیتر از وقایع زندگی روزمره جلوه میکنند. نمـایش در فرآیـند درمان هـنگامی جنبهٔ محوری مییابد که هـدف از پـروسهٔ درمان کاهـش و یا رفـع کامـل اختلالات روانـی و رفـتاری باشد . ایـن تصور که صرفا ً افرادعادی میتوانند در چهارچوب فعالیـت هـای نمایشی تحت درمان قرار گیرند کاملاً مردود است. هرگاه A نـقـش B را برای C بازی کند سـادهترین تعـریف نمایش حاصل میشود . بر پـایـه این تـعـریـف، A و B در نمایش درمانـی معـمـولاً یک نـفـر اسـت، یـعـنـی A غالبا نقـش خـود را بازی میکنـد C تماشا گـر یا "دراماتراپـیست " اسـت که به شکلـی مداخله گـرا نـه بر فرایند نمایش بـعـنـوان کارگردان و مشاور نظارت کامـل دارد. تکنـیـکهای فراوانی از جـمـلـه "فن خودبازنمایی - وارونگی نقش – واقعـیـت بـخـشـی – فن آئـیـنه - فن صنـدلـی خالـی، عـروسک درمانی و داستان گویی و ...." د رنمایش درمانی مطرح اسـت.
اما در همه آنها نقش درمانی نمایش بصورت گروهی نتایج قابل توجـه و حائـز اهـمـیـت تری نسبت به فعالیتهای فردی دارد ، زیرا امـکان مـداخله سایر اعـضای گروه و بـیـان دیدگاه های دیگری در یک مقوله خاص وجود دارد. در یک تعریف کلی سایکودراما عـبارت اسـت از روشـی که در جریان آن افراد مشکلا ت شخـصـی خود را در یک گروه به نمایش درمی آورنـد در واقع سایکودراما، خاصیت شفابخشی حاصل از ادغام بازی و عمل بداهه است . از میان گروه یک نفر بعنوان قهرمان انتخاب و به صـحـنه آورده میشـود. شخـصـی انتخاب شـده به یاری کارگردان (دراماتراپـیسـت) به بازنمایی ، وضـع درونی یا بیرونـی (محیـطـی) خود بر روی صـحنـه میپردازد. دراین فرآینـد هـمه پـردههای نمایـش بـصـورت بداهه سازی ، کاملا خلاقـانه و خودانگیـختـه ا سـت. این نمایش هیچ متنـی ندارد و افراد در جریان آن دنیای خصـوصـی خـود را به اجرا و نمایش می گذارند.
در سال ۱۹۳۳ تحـقیقی جهـت آزمودن کارکرد سایکودراما بر زنان الکلی آمریکا انجام داد و نتیجه گرفت که دربیشتر موارد تکنیکهای سایکوردراما تأثیر عـمیـق تری بر کـسـانـی داشـته کـه از لحاظ سـطح سـواداز دیگران بالاتر بوده اندوامکان بیشتری برای بروز خود با استفاده از توانمندی ها ودانستههایشان در مسائل مختلف داشتهاند .
با نمایش در مانی میتوان خصـیصـههای شخصیتی ، نوروزها ، تضادهای روانی و مشـکلات ارتباطـی را ارزیابی ، تصـحـیـح و درمان نمود و تأثیرات مثبت آن در درمان اضـطـراب کـودکـان دبستانی به اثبات رسـیـدهاسـت . مـعـمولاً در ابتدای هر جلسـه درمانی که حدود ۲ ساعـت به طول میانجامـد، ۳۰ دقیقه به داستان گویی اختصاص داده میشود و پس از آن فـعالیـت نمایشی آغاز میگردد. سپس از اعضا خواسته میشود برداشت خود را از قصه بصورت نمایشی بدون کلام (درنمایش های فردی) و با کلام در نمایش های گروهی اجراکنند . شیوهٔ اجرایی غـالـباً بداهـه سازی اسـت . یعنی هیچگونه هماهنگی قبلی ویا متنی از قبل آماده شده وجود ندارد ونمایش ، میبایـد با هـدایت کارگردان و بصورت کاملا خلاقانه انجام شود . برای شروع بخصوص در جلسات اولیه بهتر است نمایش های غیرعـروسکی و بدون استفاده از ماسک اجراء شود تا کودکان درجریان اجرا با استفاده ازاعـضـای بدن و انجام حرکات فیزیکـی بیان و بدن سـعـی در اظهار احساسات خود نماینـد .
دراین شیوه که مـعـمولاً بـعـد از مـرحلـه دوم انجام میشود ، برای ایجاد محیـطـی جذاب و تأثیر گذار امـکان استفاده از عروسـکها و ماسک های نمایشی نیز وجود دارد مسلماً آشنایی کودکان بخصوص دختران با عروسک بازی امکان برونافکنی بیشتری به آنان خواهد داد و تأثیرگذاری آن در رونـد درمان بیشتر میباشـد.
در تمرین سوم میتوان از مشارکت یک یا چند نفر د یگر نیز برای بازسازی مـشکل یکی ازاعضاء گروه استـفاده کردکه طی آن یک بار A نقش خود و هـمکارش نقش فرد مقابل او را بازی میکنـد و در مرحلـه بـعـد هـمـکار نقش A و فرد درمانگیر بـعـنوان فرد مقابل عـمـل میکند (تکنیک آئینه).دراین حالت با ایجاد تـعـارض شخصیتی درمانگیر امکان پی بردن به راه حلهای دیگری برای مشکلات از دیـد طرف مقابل فراهم خواهد شد.که مطمئناً دربهبود رفتار و مناسبات فرد با اطرافیان نقش بسزایی خواهدداشت .