· از : محید امرایی
تئاتر هنری، همزاد بشر از اجتماعات قبیلهای تا دنیای مدرن امروزی است که به گواه تاریخ، در ناملایمات اجتماعی همواره و در همه حال همراه و همگام انسان بوده است.
پژوهشگران حوزه هنرهای نمایشی براین باورند که هنر نمایش از ابتدای خلقت بشر و حرکت به سوی زندگی اجتماعی همراه انسان اندیشه ورز ، متفکر و ناطق بوده است .
این صاحب نظران خصلت نمایشگری و بازیسازی را ذاتی بشر دانسته و براین باورند که ابتداییترین نمایشها هنگامی به ظهور رسیدند که اعضای قبیله به هنگام غروب و بازگشت از شکار و کار روزانه همه گرداگرد آتشی برای مصون ماندن از سرما و یا ترس از حیوانات وحشی ، جمع میشدند و بریا سرگرمی رو به نمایشگری آوردند و در این مسیر همراه با حرکات وآرایشهای عجیب و غریب و صداهایی که گاه از سر شعف وگاه ترسآور بود به اجرای رقصهای نمایشی پرداختند.
غریزه ناخودآگاه نمایشگری در بشر پیش از تاریخ و در اجتماعات قبیلهای بروز یافت و در فراز و فرود تاریخ اجتماعی انسان حرکت رو به رشد خود را حفظ کرد ، تا به تکامل برسد و به عنوان ابزاری فرهنگی و اصلاحگرای امور اجتماعی ، مورد استفاده انسانها قرار گیرد.
اما آیا این هنرناب و آموزنده ، امروزه نیز بهعنوان هنری تاثیرگذار همان کارکردهای اجتماعی گذشته خود را حفظ کرده است ؟ کلمه تئاتر دراصل مشتق از واژه "تئاترون" به معنای تماشاکردن و یا محل تماشا و مشاهده است. به این معنا که در ازمنه دور تماشاگران در شیب تپهها مینشستند و مراسمی مذهبی را که با تشریفاتی خاص در پای همان تپه و اغلب در جوار مقبره مردی مقدس و یا معبد یکی از خدایان بر پا میشد نظاره میکردند، تا از تماشای این نمایش تاثیر گیرند، اصلاح شوند، به پالایش برسند بدی را دور و نیکی را در خود جاودان کنند.
بنابر شواهد تاریخی در اجتماعات بشری غروب هر روزاهل قبیله مینشستند و به آنچه که رییس یا پهلوان یا جادوگر قبیله در شرح جنگ ها ، دلاوریها و رشادتها یا نزاع با حیوانات وحشی در شکار و خاصه عوامل ظاهرا عجیب طبیعت دیده بود، گوش دهند تا شجاعت خود را تقویت کرده، ترس را دور ریزند و به آرامش برسند.
در نمایشهای اولیه راوی به شرح اعمال قهرمانی و داستانهای مردان و کارهای فوق انسانی میپرداخت و به این ترتیب در چنین مجامعی داستانها و نقلها سینه به سینه به شنوندگان منتقل میشد و برخی ازاین شنیدهها نیز بعدها در قالب داستان و حکایت در محافل دیگری نقل میشد.
راویان و ناقلان برای ارتقا یا حفظ جایگاه خود و کسب امتیاز از دیگران و جلب تماشاگران بیشتر، بر حرکات نمایشی و بیان گیرای خود و نیز حوادث داستان میافزودند و در طول زمان هر کس با ذوق و مایه خود وسعتی به این مرحله میداد و بدین قرار بود که هم تماشای آن نمایش ، تازه و ماندنی میشد و هم اساطیر و داستانها توسعه یافته و سینه به سینه به دیگران منتقل می شد. در پایان هر نمایش آنچه در درون تماشاگران بر جای می ماند حسی بود غریب اما لذت افرین حسی که بعدها فیلسوفی چون ارسطو آن را (کاتارسیس ) به معنی پالایش روحی وروانی نامید و بدین گونه در برخی از نمایشها نیز کراهت نزاع و جنگها به نوعی بیان شد که تماشاکنان از دانستن ان به شعف می رسیدند .
همین نمایش وارهها به روزگار کاتبان ثبت شد و بدین ترتیب مشخصههای اساسی و تعریف شده نمایشی به دورههای تاریخی بعد منتقل شد و نمایش ها ساختاری منسجم و تعریف شده یافت .
نمایش به معنی اعم کلمه یعنی انجام دادن یک عمل از پیش تعیین و تعریف شده و به عبارت علمی تر نمایش عبارت است از انجام و یا تظاهر به انجام امری که نمایشگر درهر لحظه آگاه بر چگونگی بروز آن است .
در این گونه نمایشها بیش از آنکه غرایز کور طبیعی، عصاکش نمایشگر شوند ، قوه تعقل و ادراک وی از پیش مسیر را روشن میکند و این ابتداییترین تعریف هنرهای نمایشی نزد بشر بود.
نقشهایی که از رقصهای دسته جمعی به گرد آتش و نظایر آن بر تکههای سفال به دست آمده است وجود چنین اجتماعاتی را ثابت میکند.
این گونه مجالس که تحریک کننده روحیه جنگاوری مردان بود گاهی به نمایشی از جنگ و شکار تبدیل میشد که درآن چند تن با صورتک جانوران میگریختند و چند تن دیگر به نشان شکارچی تعقیب شان میکردند تا عاقبت طی قراردادهای از پیش تعیین شده جانور به خاک میافتاد و این نشانه آرزو یا میل شکارچی بر غلبه مدام بر شکار و طبیعت بود.
اما از آنجا که آدمی بر خلاف سایر جانداران در اعمال روزانه خود بیشتر بر منافع آتی و دیر پا نظر دارد تا بر لذت زود گذر یعنی بیشتر متکی و پای بند آداب و سنن و فرهنگ جامعه خویش است تا نفسانیات، پس هر لحظه از عمرش را در اجرای نقشی که مناسب آن لحظه است، میگذراند.
به گواه تاریخ نمایش، در یونان باستان به عنوان سر منشاء ظهور تئاتر مراسمی دینی و آیینی در بزرگداشت " دیونیزوس " خداوندگار تاک و برکت و جذبههای عارفانه یونانیان برگزار میشد، که با پشت سرگذاشتن چند صد سال و فراهم آمدن تجربیات بسیار در نحوه برگزاری از شکلی ساده و ابتدایی که قربانی کردن "بزی نر" همراه با خواندن اورادی در ستایش این خدا بود به فرایندی سخت پیچیده و پر از رمز و راز از ادبیات و هنر مبدل شد.
این مراسم در مسیر تکاملی خود والاترین اندیشهها را در طریق شناخت هر چه بیشتر تاریکترین زوایای روح آدمی و دست یافتن بر رموزی که او را در رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت یار و مددکار بود، از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و از طریق تئاتر در دسترس تماشاگران قرار گرفت تا بر بینش انسان بیفزاید و در پیچ و خم ظلمات زندگی مشعلی فرا راه بشر قرار دهد.
اما در ایران باستان آنچه که بعدها در این اجتماعات قبیلهای آغاز شد گونهای دیگر از نمایش بود که امروزه آن با عنوان" نقالی" شناخته شده است.
نقالی شکلی از بیان نمایشی فردی است که شاید پس از پیدایش و توسعه عنصر کلام به وجود آمد و رشد یافت، چنان که برخی آن را در کنار سرودها و رقصهای ستایش خدایان جزو قدیمیترین و سادهترین اشکال نمایشی میدانند و نقالی را مقدمهای بر نمایشهای چند نفری بر میشمرند.
در نمایشهای نقالی شبیهسازی به کاربردن صورتک و ابزار کمکی چون چوب تشت آب و افزودن بازی حرکات نمایشی ایما و اشاره به کلام و به وجود آمدن قراردادهای نمایشی دیگری چون استفادهاز نقاشی و ابزارهای نمادین از جمله تکنیکهای اجرایی، محسوب میشود.
نقالان معمولا داستانهای قهرمانی و ملی را در کوی و برزن و در حلقه مردم بازگو میکردند و اگر چه در اعصار گذشته اساطیر و داستانهای باستانی تدوین و ثبت میشد ولی باز نقالان به کار خود ادامه میدادند و روایتگر حماسهها و فداکاریهای قهرمانی و ملی مردمان بودند.
نقالی، نقل یک واقعه یا قصه به شعر و یا به نثر با حرکات و حالات و بیان مناسب در برابر جمع است. قصد آن القای اندیشهای خاص و تکیه گاهش نیز بیشتر احساسات تماشاگران است تا منطق ایشان، واز همین جهت است که موضوعات قابل طرح در آن بیشتر داستانهای قهرمانی بزرگ شده فوق طبیعی است که چندان هم به سمت واقع بینی صرف حرکت نمیکند.
منظور از نقالی سرگرم کردن و برانگیختن هیجانات و عواطف شنوندگان و بیندگان است و به وسیله حرکات جذاب، لطف بیان، تسلط روحی بر جمع و حرکات و حالات القاء کننده در این گونه نمایشها نقال تلاش میکند تا در حد ممکن مخاطب ، او را هر دم به جای یکی از قهرمانان داستان ببیند و به عبارت دیگر نقال به تنهایی همه شخصیتهای داستان را بازی میکند.
اما در برگزاری هر فرایند نمایشی عوامل دیگری نیز دخالت دارد تا نمایشگر و تماشاگر در فرایند نمایشی با آنچه تخلیه هیجانی و پالایش روحی نامیده میشود، برسند.
متن نمایشی که میتواند مکتوب یا آنکه سینه به سینه از گروهی به گروه دیگر منتقل شود، گروه اجراکننده نیز مشتمل بر بازیگران، کارگردان، طراح دکور ، طراح لباس ، گروه فنی نور و صدا و..است .
نمایش زمانی اتفاق میافتد که مخاطبی برای آن باشد. محلی که نمایش در آنجا به اجرا گذاشته میشود ، یعنی ساختمان تئاتر و یا تماشاخانه که محلی است ثابت جهت اجرای نمایش و یا هر مکانی دیگر که به مناسبتی خاص و بنا بر ضرورتهای گوناگون برای اجرای نمایش در نظر گرفته میشود.
در هر نمایشی اندیشه ، فکر و پیامی وجود دارد که توسط گروه اجرا کننده به تماشاگران منتقل میشود و منظور یا هدفی نمایشی که ممکن است اعتقادی یعنی در ستایش و بزرگداشت اولیای دین باشد و یا سیاسی ، آموزشی ، درمانی و تفریحی باشد.
به گواه تاریخ ، تئاتر از آیینها و مناسک دینی و مذهبی نشات گرفته است و در دامان همین آیینها پرورش یافته و گاه با رفتن دینی از محلی به محل دیگر و ممزوج شدنش با خواستهها و ذوق و روحیه خاص هر ملت صورتی دیگر به خود گرفته و به صورت آیین جدید درآمده است اما در این مسیر همواره به عنوان هنری همزاد بشر از اجتماعات قبیلهای تا دنیای مدرن امروزی بوده است .
از گذشته تاکنون منشا تئاتر را معلول عواملی چون غریزه بازی ، شوق خود نمایی ، تلطیف غرایز حیوانی ، تصعید غرایز دیگر و یا تلطیف محرکهای فطری دانستهاند که به اعتقاد کارشناسان هر شاخه تئاتر در طول زندگی اجتماعی بشر همواره توانسته است به عنوان هنری ناب ، آموزنده ، اصلاحگرا و بهعنوان ابزاری مهم ، علمی و کاربردی در خدمت بشر باشد.
ارسطو منشا تمام هنرها را غریزه تقلید در انسان معرفی کرده و معتقد است تقلید نیز غریزهای است که از کودکی در انسان ظاهر میشود و یکی از امتیازات بشر بر سایر حیوانات بوده و انسان هم به عنوان مقلدترین مخلوقات خدا شناخته شده است .
در فرهنگ ایرانی خرده نمایشهای بسیاری وجود دارند که هر کدام روایتگر گونهای مستقل از هنر آیینی و نمایشی این مرز و بوم با تکنیک و محتوای خاص به خود است.
خرده نمایشهایی چون کوسه برنشین ، میرنوروزی، پرده خوانی ، نقالی ، رو حوضی ، انتر رقصانی ، پهلوان بازی ، بقال بازی ، سیاهبازی ، تعزیه و دهها خرده نمایش دیگر که به دلیل عدم توجه به آنها در حوزه نمایشی کشور اکنون رو به زوال و فراموشی هستند.
هر چند امروزه به دلیل دگرگونیهای جدید فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و نظامی جوامع در مواردی به چالش جدی کشیده شدهاند اما هنر تئاتر همواره به عنوان هنری تاثیرگذار همچون همیشه تکتاز میدان اصلاح امور اجتماعی و مبلغ معنویت و خداگونه گی اجتماعات بشری بوده است .
در حال حاضر هزاران تئاتر و نمایش در صحنههای تئاتر جهان به نمایش در میآید تا حق را فریاد بزنند و باطل را محکوم کنند.
انسان به بن بست رسیده در دنیای مدرن و رو به زوال ، نیازمند رجوع به گذشته خویش است و در این راه بازگشت و توجه جدی به آیینها و مناسک دینی و مذهبی به عنوان منشاء واقعی هنر نمایش در جهان است و این گونه از تئاتر ، انسان محور و خداگونه ، تئاتری است که به دور از افراطی گری بتواند بشر امروزی را روز به روز در راه تعالی و تکامل یاری رساند .