یادداشت ها

تصاویر بیشتر
دسته: تخصصی
۱۵ شهريور ۱۳۹۴

هنردرمانی موجب تقویت[1]" تفکر انتزاعی" است:

از :مجید امرایی (مدرس و پژوهشگر) - تفکرانتزاعی تفکری است که پای در غرائز ذاتی بشر دارد این نوع از تفکر با توانائی درک جزئیات یک کل، تقسیم یک کل به اجزاء آن و تشخیص خصوصیات کلی مشخص می‌شود.

تفکرانتزاعی یا نمادین در دوران کودکی بطورغریزی به وجود می آید و در سنین بالاتر به سمت" تفکر بتنی" یا عمقی و اندیشه ای و منطقی سوق داده می شود( دراین زمینه[2] "پیاژه" سال ها پیش کشف کرد که " تفکربتنی و منطقی" تفکری ذاتی نیست ؛ بلکه رویکردی اکتسابی است که با آموزش و تربیت به دست می آید ).

براین اساس تفکرانتزاعی بنا بر محیط زیست، نوع تربیت و اجتماع و مراقبت های روحی و روانی قابل ارتقا و بست است، توجه به تفکرانتزاعی درصورت پرورش مناسب به فرد این فرصت را می دهد تا از اندیشه های به بن بست رسیده خلاصی یابد و به رشد و پویایی برسد، در صورت بی توجهی به تفکر انتزاعی این بخش از تفکر به حاشیه کشانده می شود و سطح عملکردی فرد تنزل می یابد .

نوع برخورد خلاقانه افراد با محیط پیرامون شان را تفکر انتزاعی تعیین می کند، براین اساس می توان رفتارهای کودکان در مواجهه با محیط را سرشار از تفکرات انتزاعی غریزی دانست که ذهن کودک به دنبال کشف و درک و استدلال آنها است، اگر در محیط زیست کودکان ازعناصر هنری(نمایشی، موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و...) بهره گیری کنند، تفکرانتزاعی به جهت تاثیری که هنرها ازجمله اعمال نمایشی و موسیقایی و... بر معادلات مغزی وعصبی دارد تحریک ذهنی و فکری شده و موجب عکس العمل در مواجهه با رویدادهای اجتماعی می شود......(ادامه دارد ......)......



[1] abstraits.Autrement تفکر انتزاعی .

[2] پیاژه در نهم اگوست سال 1896 در نیوشاتل سوئیس به دنیا آمد و در 1980 درگذشت. او دکتری خود را در سن 21سالگی در زیست‌شناسی و سپس در روان‌شناسی دریافت کرد و سه سال به تحصیل روان‌شناسی و فلسفه در زوریخ و سوربن پرداخت. وی در فلسفه و شناخت‌شناسی بررسی‌های ژرف و ارزنده‌ای انجام داد و تا 30سالگی بیش از 20 مقاله درباره نرم‌ تنان و ... نوشت. پیاژه پس از ورود به ژنو در 1921 برای به عهده گرفتن مدیریت مطالعات در یک مؤسسه، با همکاری برخی دیگر از همکارانش، گروهی را برای تحقیق در زمینه روان‌شناسی دین تشکیل داد. وی موثرترین نظریه را در اواسط قرن بیستم درباره رشد کودک به وجود آورد. هر چند که پیاژه را از نظریه‌ ‌پردازان یادگیری به شمار نمی‌آورند، ولی تحقیقات و پژوهش‌های وی در رابطه با مراحل رشد و تکامل روانی کودک و نوجوان، او را درشمار روان‌شناسان یادگیری شناختی قرارداده است.نظریه اوبه "یادگیری رشدشناختی"ونیز شناخت‌شناسی تکوینی(Genetic Epistemology) معروف است. مکتب روان‌شناختی مورد تعلق نظریه یادگیری پیاژه - روان‌شناسان همواره تلاش داشته‌اند که فرایند یادگیری را تبیین کنند و در قالب نظریاتی به توضیح تئوریک این فرآیند بپردازند. البته این تلاش‌ها نیز چون هر تولید علمی دیگری که در چرخه دانش‌زایی به وجود می‌آید، معمولاً تحت تاثیر رویشگاه نظری و پارادایم‌های مورد تعلق خاطر نظریه‌پردازان است. نظریه پیاژه، مانند تولمن، بندورا و نورمن، متعلق به پارادایم شناختی است. این پارادایم را افلاطون ابداع کرد و از طریق دکارت، کانت و روان‌شناسان قوای ذهنی (قوای نفسانی) به ما رسیده است. این پارادایم، ماهیت شناختی یادگیری را مورد تاکید قرار می‌دهد. درهرحال روان‌شناسان پیرو فرضیه شناختی، اعتقاد دارند که یادگیری را – به ‌ویژه در انسان- نمی‌توان به شیوه رضایت‌بخشی بر حسب تداعی‌های شرطی تبیین کرد. به نظر آن‌ها یادگیرنده در حافظه خود یک شناختی را تشکیل می‌دهد که حافظ و سازمان‌دهنده اطلاعات مربوط به رویدادهای مختلفی است که در موقعیت یادگیری روی می‌دهد. شناخت‌گرایان به طور کلی بیشتر به اطلاعاتی که ازادراک، بینش و شناخت یادگیرنده حاصل می‌شوند تکیه می‌کنند.اما با این وجود، برخی معتقدند نظریه پیاژه، وجوه مشترک فراوانی با نظریات کارکردگرایانی چون ثورندایک، اسکینر و هال دارد؛ زیرا بیش ازهرنظریه دیگری بر مبانی نظری داروینیسم متکی است و کارکردگرایان نیز به سبب تاکید بر رابطه بین یادگیری و سازگاری با محیط، منعکس کننده تاثیر داروینیسم هستند.

تشریح نظریه یادگیری پیاژه - پیاژه، یادگیری را بر اثر رشد و تکامل ذهنی و داد و ستد با محیط اجتماعی و مادی امکان‌پذیر می‌داند و برهمین اساس است که رشد روانی و فکری یادگیرندگان را معلول چهار چیز می‌داند:

1. رشد طبیعی و زیستی؛

2. تجربه در محیط مادی و فیزیکی؛

3. تجربه در محیط اجتماعی؛

4. تعادل.

پیاژه، رشد ذهنی کودک و نوجوان را در چهار مرحله زیر تقسیم‌بندی می‌کند:

دوره اول، مرحله حسی- حرکتی (Sensorie Motor)

مرحله حسی- حرکتی، از تولد تا دو سالگی را شامل می‌شود. در این مرحله،‌ کودک نمی‌تواند دنیای خارج را در ذهن خود درونی سازد و لذا فعالیت‌های شناختی او به اعمال حسی و حرکتی محدود می‌شود. پیاژه این مرحله را به شش مرحله فرعی تقسیم می‌کند:

1- مرحله فعالیت بازتابی؛‌ این مرحله که از تولد تا یک‌ماهگی می‌باشد، ‌شامل فعالیت‌های خود ‌به خودی و کلی ارگانیسم و همچنین بازتاب‌هایی است که از فعالیت‌های کلی ارگانیسم جدا شده‌اند و در برخی موارد نیز فعالیت کارکردی عرضه می‌کنند. یعنی بازتاب‌هایی که به‌تدریج از بین نمی‌روند و یا به همان صورت اولیه باقی نمی‌مانند و در اثر تمرین رشد می‌یابند و موجب پیدایش الگوهای همسان‌ساز می‌شوند. مثلاً در روز تولد، کودک نمی‌‌تواند پستان، یا پستانک را درست بمکد،‌ اما به سرعت می‌آموزد که وضع لب و دهان خود را با آن منطبق کند و حتی بعداً می‌تواند با حرکت دادن سرو دهان آن را بیابد.

2- مرحله اولین واکنش‌های دوری؛ این مرحله از حدود یک تا چهار ماهگی را شامل می‌شود. منظور از این اصطلاح آن است که، کودک پس از انجام یک عمل به صورت تصادفی، به تکرار آن می‌پردازد. مانند باز و بسته کردن انگشتان یا مکیدن انگشتان.

3- مرحله واکنش‌های دوری ثانویه؛ این دوره نیز از چهار تا هشت‌ماهگی را شامل می‌شود. در این مرحله، دومین واکنش‌های دوری ظاهر می‌شوند. تفاوت این واکنش‌ها با اولین واکنش‌های دوری در این است که اینها عادت‌های حرکتی را تغییر می‌د‌هند،‌ نه بازتاب‌ها را و ضمناً این واکنش‌ها علاوه‌بر بدن کودک، ‌محیط را هم شامل می‌شوند. یعنی کمتر بر بدن کوک متمرکزند و بیشتر متوجه محیط هستند و از این‌رو به آن‌ها واکنش‌های ثانوی می‌گویند. مثلاً زمانی‌که در این مرحله به کودک جغجغه‌ای داده می‌شود، ابتدا نمی‌د‌اند که تکان دادن آن تولید صدا می‌کند، ‌اما بعد از آنکه آن را به تصادف تکان داد و صدای آن را شنید، ‌به تکرار این عمل می‌پردازد.

4- مرحله هماهنگی طرح‌واره‌های ثانوی؛ این مرحله نیز از هشت‌ماهگی تا دوازده‌ماهگی را دربر می‌گیرد. در این مرحله،‌ دومین واکنش‌های دوری هماهنگ می‌شوند. و طرح‌واره‌های‌ پیچیده‌تری را به وجود می‌آورند که پیاژه آن را طرح‌واره‌های ثانویه می‌نامد. هماهنگی بین اعمال (طرح‌واره‌ها) به مرحله‌ای می‌رسد که کودک می‌تواند مانعی را برطرف کند تا به شیئ مورد نظر خود برسد، ‌یا از طریق واسطه قرار دادن یک شیئ به هدف مورد نظر خود دست یابد.

- مرحله سومین واکنش‌های دوری؛ این مرحله نیز از دوازده ماهگی تا هیجده ماهگی را شامل می‌شود. در این مرحله،‌ مفهوم بقاء ‌شیئ در نزد کودک کامل می‌شود؛ یعنی اگر شیئی را از حوزه دید او دور سازیم،‌ موجودیت آن شیئ برای کودک حفظ خواهد شد. یعنی شیئ پنهان شده را نه در محل اولیه، ‌بلکه در هر جا که پنهان کنیم،‌ در همان‌جا به دنبال آن خواهد گشت.

6- مرحله ابداع وسایل جدید از طریق فعالیت‌های ذهنی؛ آخرین مرحله فرعی دوره حسی- حرکتی از هیجده‌‌ماهگی را شامل می‌شود. این مرحله‌، مرحله گذر به دوره بعدی است. در این دوره، کودک می‌تواند جنبه‌هایی از محیط را به صورت ذهنی بازنمایی کند. و قادر می‌شود وسایل جدید را نه ‌تنها از راه آزمایش و خطای عینی و عملی، بلکه از راه ترکیب‌های درونی‌شده که منجر به درک ناگهانی می‌شود، ‌بیابد.