اخبار

۱۷ فروردين ۱۳۸۹

به گزارش سایت خبری" دراما محله " ناهده الرماح هنرمند بزرگ و نابینای عرب با بازی در نمایشی به نام " النخل و الجیران" موجب تحول در عرصه هنر های نمایشی در کشور عراق شده است صاحب نظران معتقدند این اثر نقطۀ عطفی در تاریخ تئاترعراق محسوب می شود و الرماح دراین باره چنین می گوید.

" من این نمایش را بزرگترین کاری می دانم که در تئاتر عراق اجرا شده است اثری که برای من به عنوان یک هنرمند خاطره ای عاطفی را هم در پی داشت.

"عادت داشتم حدود دو ساعت زودتر برسر تمرین گروهی حاضر شوم؛ چرا که عاشق تئاتر بودم. برای من زندگی، خانواده، دوست و همه چیزتئاتر بود.

در دفتر مرکزی گروه نمایش، من به طور اتفاقی داستان "النخل و الجیران" را پیدا کرده و شروع به خواندن آن نمودم. زمانیکه آن روز" قاسم محمد" همکار تئاتری ام به دفتر آمد، من از علاقه خود به این داستان و آرزوی تبدیل آن به یک کار نمایشی و بازی در نقش زن آن برایش گفتم. از او خواستم که کتاب را به من قرض دهد. هفت بار آن را خواندم؛ چرا که بیانگر رنج های مردم ستمدیده و رنج و آزار زنان بود.

اندکی پس از آن، زمانیکه کنار رودخانه در نزدیکی دفتر مرکزی گروه نمایش نشسته بودم – موقعی بود که به دلیل مشکلات متعدد و وضعیت بد روحی، شرایط سختی داشتم – مرحوم قاسم محمد نزد من آمد و گفت: «خبری دارم که تو را شاد کرده و ناراحتی را از تو دور می کند. نویسندۀ داستان «النخل و الجیران»، غایب طعمه و من سناریوی آن را تهیه کرده و برای نمایش اجرا می کنیم.

نمی توانستم شادی خود را کنترل کنم . این خبر تأثیر فراوانی بر من داشت. برای بازی در نقش ردیفه، همسر راننده کالسکه، انتخاب شده بودم. برای این نقش صحنه ای بود که باید شخصیت یک آدم متفاوت و درگیر را بازی می کردم. شروع کردم به پرس و جو در مورد چگونگی رفتار معمول یک آدم متفاوت . به این نتیجه رسیدم که باید سنگینی خاصی در بدن حس کنند و واژه هایی را بگویند که در حالت هوشیاری کامل از آنها استفاده نمی کنند. این نقش را چنان بازی کردم که تماشاچیان هنوز هم ردیفه را به خاطر دارند که چگونه نقش یک آدم متفاوت واز خود بیخود شده را بازی کرد ، آوازو خواند و کلماتی را گفت که هرگز نگفته بود.

الرماح : نخستین بار درسال 2007 از عراق دیدن کردم. دعوتی بود از سوی بنیاد فرهنگی المدا. پس ازآن کانال الشرقیه مرا برای بازی در سریال «الپاشا» در سال 2008 دعوت کرد. لحظاتی را که پس از تماس تلفنی شبکه برای دعوت به بازی در سریال داشتم به خاطر دارم. نمی توانم احساساتی را که در آن موقع داشتم، شرح دهم. پس از آن تماس تلفنی حدود ده دقیقه طول کشید تا به خود بیایم. فکر می کردم که در رویا سیر می کنم. پس از خواندن فیلمنامه، نقشی که شخصیت جلیله، همسر نوری ثابت، بنیانگذار مجله معروف " حبز" بود را در نمایش داشت پسندیدم . آنچه که باعث خوشحالی بیشتر من شد شرکت همکارم سامی قفتان در این سریال بود که بیشتر از یکبار با وی بازی کرده بودم.

شب ها، زمانی که می بایست برای فیلمبرداری صحنه هایم به سفر می رفتم، خوابم نمی برد. با توجه به قابلیت های فراوانی که به رغم نابینا بودنم نشان می دادم، تکنسین ها و شرکت کنندگان در پایان هر صحنه مرا تشویق می کردند. من تنها هنرپیشه زن در جهان هستم که با وجود نابینایی برای تلویزیون و تئاتر بازی می کند.

پس از آن، در نمایشی با نام «صوره و صوت» (صدا و سیما) با بازیگر سامی قفتان بازی کردم. این نخستین باری بود که پی از سی سال غیبت در برابر تماشاچیان عراقی بر روی صحنه می رفتم . ما این نمایش را به عنوان بخشی از فعالیت های روز جهانی تئاتر در ماه مارس 2009 بر روی صحنه سالن تئاتر ملی اجرا کردیم. آن روز من زمین تئاتر ملی را بوسیدم. نمی توانم گرمی و استقبال تماشاچیان را نسبت به خودم برایتان بیان کنم. به رغم این غیبت طولانی، آنان هنوز مرا به یاد دارند.