گزارشات

۱۴ آبان ۱۳۸۸

از: مجید امرایی - در داستان سمک عیار ، قهرمان اصلی ، سمک است که در آغاز کار یکی از جمله چاکران و شاگردان سرهنگ جوانمرد یعنی "شغال پیر زور" ، بشمار میرود. در آغاز داستان می خوانیم که گروهی از جوانمردان و عیاران در اطراف رئیس و سرهنگ خویش جمع آمده اند و دروازهً خانهً خویش را بروی تمام مسافران و درماندگان و پناهندگان باز داشته اند و از هیچگونه کمک و یاری به محتاجان و مصیبت رسیدگان دریغ نمی کنند و این یاری و مددکاری شان برای شاه و گدا یکسان است.

دراین داستان می بینیم که سمک عیار مردیست میانه قد و لاغر اندام که از نگاه ظاهری خود با مردم عادی فرقی ندارد ، مگر تمام سجایا و منش های نیک انسانی همچون شجاعت ، مروت ، مهمان نوازی ، مردم دوستی ، زینهار داری ، شکسته نفسی و فروتنی در وجود او جمع شده و تمام مشکلات را به نیروی تدبیر ، عقل و خرد خویش ، حل میکند.

سمک که خود از میان توده های مردم برخاسته است،مردیست مردمدار که آنچه بگوید ، انجام میدهد و با یاران خویش صادق الوعده ، راستکار و وفادار بوده و از چاپلوسی و مردم فریبی و دروغ گویی بیزار است.

از نگاه سمک عیار : مرد عیار پیشه باید که عیاری داند و جوانمرد باشد و به شبروی دست داشت و عیار باید در جنگ استاد بود و بسیار چاره باشد و نکته گوی باشد و حاضر جواب . سخن نرم گوید و پاسخ هرکس تواند داد و در نماند و دیده نادیده نکند و عیب کسان نگوید و زبان نگاه دارد و کم گوید ، با این همه درمیدان داری عاجز نبود و اگر وقت کاری افتد ، در نماند.

و به همین دلیل است که بعد ها همه سران ،جوانمرد و عیار پیشه ، حتی استادش شغال پیل زور ، او را به سرهنگی

می پذیرد و تمامی عیاران از جملهً شادی خوردگان و شاگردان او بشمار میآیند.

بدین گونه دیده میشود که سیمای سمک عیار به تمام قواعد اخلاقی و کار کرد و عمل عیاران قدیم جواب میدهد و درین داستان میتوان نمونهً کامل ادبیات جوانمردی را بدون کم و کاست دریافت و درین مورد محقق و پژوهشگر شناخته شدهً تاجیک ، «دکتر قربان واسع» ، درست و برحق گفته است که :

جهت و دلپذیری اثر مذکور که بدون شک نمونهً عالی ادبیات جوانمردیست ، در نطق و لطف بیان سمبول جوانمردان صورت پذیرفته است ، مولف و مرتب کنندهً اثر در بین حادثات و واقعات و جان بازی ها و جانفشانی های جوانمردان چنان با ذوق و شوق خاصه بحث به میان می آورد که خواننده را از آغاز تا انجام شیفته خود گرداند. پس سوالی به میان می آید که سبب شیفته گردیدن خواننده از مطالعهً این اثر درچه است؟ بی شبه سبب نخستین و عمدهً دلپذیر این اثر به طرز زندگی جوانمردان و رویهً مردانه آنان و همچون دستور مکمل آیین جوانمردی بودن سمک عیار است . بدون شک راز پیروزی و محبوبیت سمک عیار را باید در جوانمردی ها و فضایل اخلاقی او جستجو کرد و به همین دلیل است که سمک در تمام شهرها به جوانمردی و پاکبازی و شجاعت و مروت و مردم دوستی و نیک اندیشی مشهور و معروف است و کار هایی که انجام میدهد به خاطرنام است نه بخاطر نان ، و از آنجا که می خواهد خودش را معرفی کند ، بدینگونه یاد کردی دارد : « مردی ناداشت و عیار پیشه ام ، اگر نانی یابم بخورم و اگر نه میگردم و خدمت عیاران و جوانمردان میکنم و کاری اگر میکنم ، آن برای نام میکنم ، نه از برای نان ، و این کار که میکنم از برای آن می کنم که مرا نامی باشد. در داستان سمک عیار تمام عیاران و جوانمردان چه زنان باشد و چه مردان ، به همه اصل های اخلاقی و انسانی و اجتماعی و مردمی معتقد و پایبند اند. آنها راز دوستان را حفظ میکنند ، راستگوی و راست کردار و راست پندار اند و به گفتهً« دکتر جعفر محبوب» سمک : « حتی یک نمونهً دروغ گویی و سست عهدی و پیمان شکنی ، جبن و آزمندی و زر پرستی و بی ناموسی و ناسپاسی و نمک خوردن و نمکدان شکستن ، حتی در میان عیاران گروه مخالف ، دیده نمی شود و مرتکبان این اعمال در نخستین وهله از جمله عیاران و جوانمردان طرد می شوند و در برابر ناسپاسی و بدکرداری خویش مجازات هولناک و عبرت انگیز، تحمل می کنند. و به همین دلیل است که خواننده و شنوندهً داستان سمک و دیگر عیاران و جوانمردان باشد دراین مورد« دکتر غلام حسین یوسفی »چه خوب و زیبا نوشته است ، که : « بهترین فایده ای که در زمینه مطالعات اجتماعی ازاین کتاب حاصل می شود ، پی بردن به سازمان های عیاری ، اصول تربیت ، اخلاق و رفتار ، آداب و رسوم و مقررات ، سلسله مراتب عیاران ، اسباب و ابزار کار ، چاره گیری ها و تدبیر ها ، مقام اجتماعی و پیوستگی آنها با یکدیگر در شهرها و کشورهای مختلف است. باتوجه به داستان سمک عیار ، میتوان این صفات را از جملهً برازنده ترین ویژه گی های عیاران و جوانمردان ، دانست ، بدینگونه :

ـ بی اجازت درآمدن در خانه جوانمردان ، ناجوانمردیست. ( سمک عیار ج اول ص 26 ) ـ مردی آنست که سخن راست گویند و سخنی گویند که بتوانند. ( سمک عیار ج اول ص 27 ) ـ جوانمردان دروغ نگویند ، اگر سرایشان در آن کار برود. ( سمک عیار ج اول ص 48 ) ـ عیاری به بد دلی نتوان کرد. ( سمک عیار ج اول ص 66 ) ـ مردی آنست که چون درکاری خواهد رفتن ، بیرون آمدن را طلب کند. ( سمک عیارج اول ص 130 ) ـ دروغ گفتن شرط جوانمردان نیست. ( سمک عیار ج اول ص 209 ) ـ همه جوانمردی مراد مردم به حاصل آوردن است. ( سمک عیار ج اول ص 351 ) ـ مردان سخن بسیار نگویند. ( سمک عیار ج دوم ص 205 ) ـ سر جوانمردی امانت نگهداشتن است. ( سمک عیار ج دوم ص 214 ) ـ درطریق جوانمردان طعام مقدم بر کلام است. ( سمک عیار ج سوم ص 223 ) ـ سستی در کار نمودن نه از جوانمردی است. ( سمک عیار ج سوم ص 269 ) ـ دعوای مردی کسی باید بکند که به جای آرد. ( سمک عیار ج چهارم ص 121 ) ـ نام مردان در سر تیغ مردان باشد. ( سمک عیار ج چهارم ص 202 ) ـ اصل مردی حریف شناختن است . ( سمک عیار ج چهارم ص 229 ) ـ سر جوانمردی ها نان دادن است. ( سمک عیار ج چهارم ص 243 )

اما آنچه که من امیدوارم ، بیش از هر چیز دیگر درخوانندهً داستان سمک عیار اثربنهد جاذبه مردانگی و انسانیت و دلیری و بزرگواری و مردم دوستی ( سمک ) است که در سراسر کتاب انسان را بسوی متعالی شدن می کشاند ، چه حاصلی ارجمندتر و بهتر از آن ، که کسی را با خواندن داستانی ، این همه جوانمردی را به پسندد و بستاید و شاید هم که این آیین انسانی و مردمی را پیشه کند و به گفتهً فردوسی پاکزاد :

به نام نیکو اگر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست

سمک عیار» یکی از کهن ترین نمونه های داستان پردازی در ادب فارسی است. شیوه نگارش داستان چندان دلپذیر و خواندنی است که همانندی برای آن در ادبیات فارسی نمی توان یافت. زبان و نگارش داستان، ساده و بی پیرایه و همانند گفتار مردم روزگار خود است. هر چند روزگار نگارش داستان پیدا نیست ولی بی گمان می توان آن را نمونه ای از زبان دیرینه فارسی زبانان سده های پنجم و ششم هجری دانست . تن داستان شرح رزم های شاهزاده ای ایرانی است در سرزمین چین و ماچین. افزون بر این نکته هایی از لغات و تعبیرات و اصطلاحات زمان نگارش داستان در آن دیده می شود که گویای دیرینگی آن است، اما شیوه تحریر افسانه چندان دلپذیر است که خواننده نکته یاب به هوشمندی در می یابد. در این کتاب، درباره اوضاع اجتماعی و دیوانی، آداب و رسوم، باورها و اعتقادات، و شیوه زندگانی مردمی که در آن روزگار می زیسته اند، نکته های بسیار بدیع و دلچسب می توان یافت که گویای پذیرفته های مردم زمان است که اوقات فراغت خود را با شنیدن آن از زبان قصه گویان و راویان سپری میکردند وازرنج های زمانه بر می آسودند.
داستان، سرگذشت «مرزبان شاه»، پسر شاه «حلب» است که از دختر پادشاه عراق زاده شده و دل به مهر دختر «فغفور»، شاه چین، بسته و به رزم شهریار ما چین رفته است. «داستان سمک»، ریشه در روزگاری کهن دارد و ریشه و بن داستان، وابسته به دوران پهلوانی است که در گذر زمان بارها دگرگونی پذیرفته و تازه گشته است. صحنه های جنگ و جنگاوی در آن، همانند شاهنامه فردوسی است؛ نکته های گویای تمدن و فرهنگ آن نیز همانند ی های بسیار با این کتاب دیرینه سال حماسی دارد. نام های خاص در این داستان رنگ ایرانی دارد: مرزبان شاه، هرمز گیل، مه پری، شاهک، گیل سوار، خورشید شاه، فرخ روز و ... مرزبان شاه، شهریار حلب و شام و شامات و عراق و خراسان و فارس و مازندران است و دستی بر دیگر سرزمین ها چون بخارا، هندوستان، دیلم و دیلمان، جوزجان و ترکستان دارد. اما قهرمان یکتای داستان، «سمک» است، پهلوانی که در مردی، عیاری، رای، تدبیر و خرد همانندی ندارد و همه جا یار و یاور مرزبان شاه است. در روزگار گذشته، روای داستان که قصه گویی چیره دست بود در یکی از میدان های شهروده یا کنار یک رهگذر عمومی، بساط نقالی می گسترد و با نواختن طبل و شیپور مردم را به شنیدن قصه دعوت می کرد. این یکی از سرگرمی های اقشار و گروه های فقیر جامعه بود. زن و مرد و پیر و جوان گرد می آمدند و به داستان که با چیره دستی بیان می شد، گوش فرا می دادند. داستان «سمک عیار»، داستانی ایرانی است با نظمی منطقی و پیوستگی تمام حوادث داستان. از آغاز تا فرجام، هدفی معین پیگیری می شود که جوهره آن بر اساس راستی، درستی و جوانمردی است.