از : مجید امرایی - (نویسنده ،منتقدتئاتر و پژوهشگرفرهنگی ) این روزها نمایش "پروفسور بوبوس " آخرین ساخته " آتیلا پسیانی " کارگردان تئاتر و از جمله آخرین بازماندگان کارگاه نمایش در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر در حال اجرا است .
اهل تئاتر پسیانی را با کارگردانی و اهل سینما و تلویزیون وی را بیشتر با بازیگری می شناسند او از جمله آخرین بازمانده " کار گاه نمایش " است که همچنان با ایده تجربه آموزی و تئاتر تجربی و به قولی مدرن !! کار می کند برای آن که به اهمیت کارگاه نمایش پی ببریم ، کافی است فهرستی از هنرمندانی که در آن جا فعالیت می کردند را پیش رویمان قراردهیم آربی آوانسیان، اسماعیل خلج، عباس نعلبندیان، بیژن مفید، سوسن تسلیمی، سیاوش تهمورث، صدرالدین زاهد، فردوس کاویانی، فریده سپاهمنصور، شهره آغداشلو، رضا رویگری، رضا ژیان، هوشنگ توزیع، محمود استادمحمد، پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، ایرج انوار، شهرو خردمند، مهین تجدد، هوشنگ توکلی، محمد ژیان، محمود صحتی، فهیمه راستکار، مهوش افشارپناه، سیروس ابراهیمزاده، بیژن صفاری، مرتضی ضرابی، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، شمسی فضلاللهی، حسین محباهری، آتیلا پسیانی، شکوه نجمآبادی، آشور بانیپال بابلا، فریدون آو، فریبرز سمندرپور، میترا قمصری، محمد صالحعلاء و... هر یک از این هنرمندان دارای رزومه کار قابل اعتنایی هستند و امروز روز هم برخی از آنان فعال هستند و جزء بهترینها در حرفه خود به شمار میآیند. کارگاه نمایش با نیت درستی شکل گرفت، البته پس از انقلاب به صورت پراکنده آن نیت و حال و هوا پیگیری شد شاید همین پراکندگی نیز مانع از تجسم یافتن یک رویکرد و رویه درست شده باشد. به همین دلیل بسیاری از حرکتها در تکرار همان حرکات سابق بوده و نمیتواند بیانگر یک حرکت رو به رشد و ادامهدار باشد . اگر این فاصله و گسست ایجاد نمیشد، شاید ما هم به لحاظ داشتن نمایشهای تجربی از جایگاه معتبری در سطح جهان برخوردار میشدیم و امروز با بضاعت اندک و ناچیز خود که از نشانههای مستدلی نیز برخوردار نیست، می توانستیم چنین داعیهای را نزدیک به یقین مطرح کنیم. بلکه هر هنرمند بنا بر روند شخصی خود میتواند بخشی از این دیدگاه تئاتری را مطرح کند. مطمئناً در چنین شرایطی که آن هم با انسجام و اتحاد صورت نمیگیرد، نتیجه خیلی هم قابل دفاع نخواهد بود. بنابراین اهمیت کارگاه نمایش بنا بر هزار و یک دلیل غیر قابل کتمان است .
اما اگر آتیلا پسیانی را آخرین بازمانده از کارگردانان فعال کارگاه نمایش بدانیم و نمایش پروفسور بوبوس را آخریناثر وی فرض کنیم باید به حال و روز کارگاه نمایشی که سال ها داعیه دار تفکر و اندیشه در تئاترایران بود کمی اندیشید که چرا ؟!!!!!!!.
در این نمایش کارگردان با استفاده از بازیگران مطرح سینما و تئاتر تلاش کرده است تا با اجرایی متفاوت تجربه ای دیگر را به نمایش بگذارد و مخاطبان تئاتر را به خود جذب کند که البته در جذب مخاطب به خوبی موفق بوده است اما اینکه تا چه اندازه از نظر حرفه ای و آنچه که تئاتر تجربی نامیده می شود موفقیت داشته را باید در طرح دید گاه ها و نقد های صاحب نظران و منتقدان و کارشناسان تئاتر جست !!.
در این بین گروهی معتقدند که توفیق در جذب مخاطب را نباید مهمترین عنصر موفقیت هنری یک اثر دانست زیرا (جذب مخاطب و هنرمندانه بودن ) تنها در شرایطی خاص گرد هم می آیند ، اینان معتقدند گاه ممکن است یک اثر نمایشی که در جذب مخاطب به موفقیتی نسبی رسیده باشد از نظر هنر واقعی تئاتر دور باشد .
تماشاگرانی که آثار پیشین پسیانی را دیده باشند می دانند که همواره با اثری متفاوت رو به رو خواهند بود و این تفاوت گاه با توفیق جذب مخاطب و گاه هم چندان در جذب مخاطب موفق نبوده اند .
برای دیدن نمایش هایی که این کارگردان تولید می کند حس هیجان همواره با مخاطب همراه است و این انتظار چه خواهد شد یکی از مشخصه های آثار نمایشی پسیانی است که او را از دیگران متمایز می سازد .
وی خود را کارگردان تجربی می داند و در این راه سال ها است که تلاش می کند تلاشی که برای ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت آن باید همه آثار این کارگردان را کنکاش کرد اما آنچه که در یک نگاه کلی به آثار پسیانی دیده می شود نمایش های پسیانی هرگز ریشه ملی و ایرانی نداشته و ندارند زیرا اصولا تفکر تجربه آموزی را در جایی دیگر می جویند این آثار عموما تقلیدی از تئاتر غربی و بدور از فرهنگ تئاتری ایرانیاست .
الهام از هنر غیر خودی زمانی می تواند برای یک فرهنگ موفقیت محسوب شود که ریشه های فرهنگ خودی را بتوان در آن اثر یافت در غیر این صورت تقلیدی کور کورانه بیش نیست .
تماشاگر در ابتدای اجرای نمایش "پروفسور بوبوس" و شیوه اجرایی انتخاب شده توسط کارگردان خود را در یک سالن مد لباس غربی احساس می کند این واقعیت زمانی بیشتر هویدا می شود که اداها و حرکات بازیگران در بخش معرفی و ابتدایی اثر با رقص ها و خود نمایی بازیگران بر روی صحنه ای سه سویه که تا وسط صندلی های تماشاگران پیش آمده این تلقی را دو چندان می کند.
مخاطب ازابتدا و تا انتهای نمایش از شیوه اجرایی تا ریتم به اصطلاح کمیک و مضحک بازی ها که گاه به لودگی و ابتذال کلامی و حرکتی هم کشیده می شود و اثر را از تفکر اندیشگی متن دور و تا سطح یک نمایش طنز سطی پیش می برد هیچ نشانه ای از هنر ایرانی نمی بیند و خود را در یک مجلس مواجه شدن با اتفاقهای عجیب و غریبی واداهای تئاتری غربی می بیند که هیچ مصداق داخلی برای آن نمی توان یافت، اداها و طنزهای به اصطلاح کلامی گاه هیچ انگیزه ای را در پی ندارد و فقط به واسطه خنداندن تماشاگر و گرفتن دو ساعت خستگی از تماشاگر است به طوری که با طرح مسائل دست مالی شده روز در نمایش های سطحی تلاشی است برای نگهداشتن تماشاگر در سالن به مدت 3 ساعت .
پروفسور بوبوس نمایشی با داشتن مشخصههای اجرایی نمایش های خاص ، متفاوت و در عین حال متناقض در تفکر واجرا است .
تماشاگر وقتی به تالار اصلی وارد می شد در مواجهه شدن با طراحی صحنه و گریم های عجیب و غریب که بیشتر برای گروه های ( پانک و هیپی و...) با تفکرات خاص اندیشه ای و اجتماعی اروپایی تعریف شده انتظار هر نوع اجرایی را از این گروه به اصطلاح (آوانگارد) پیشرو تئاتر" بازی" در سر میپروراند جز اجرای یک نمایش طنز با حضور بازیگران چهره سینما در تالاری به نام تالار اصلی مهمترین مرکز حرفه ای تئاتر ایران .
استفاده از صحنه و ابزار صحنه ( آکساسوار ) به عنوان بخشی از بازیها یکی دیگر از ویژگی قابل تعمل در نمایش پسیانی است که در این اجرا به حد نهایت وگاه تکراری مرگ آور کشیده می شود .
کارگردان با کوچک کردن وسایل صحنه و المانهای نمایشی در مقابل بازیگران، برتضاد و تناقضهای برخاسته از شیوه اجرایش تأکید دارد حضور چهرههای دوست داشتنی سینما مانند رضا کیانیان، هانیه توسلی، آتیلا پسیانی و بابک حمیدیان به اندازه کافی تکمیل کننده انگیزه مخاطب برای دیدن ابتکارهای گروه تئاتر بازی در تالار اصلی تئاتر شهر است . نمایشی که کارگردان تجربه گرایش همه قواعد اجرا در تالار اصلی را برهم زده تا اثری برای این تالار طراحی کند که مانایی خود را در ذهن ها بیابد اما این هرگز محقق نمی شود زیرا به محض خروج از تئاتر چیزی برای بحث و مجادله تفکری ندارد .
تناقض ، دیگر ویژگی نمایش پروفسور بوبوس است نقض کردن برای خلق لحظه های جذاب و گاها هم چشم نواز که البته در نیمه راه بازمی ماند .
بازیگران تلاش می کنند تا از بازی های کلیشه ای امروزی در تئاترهای سرگرمی و سطحی فاصله بگیرند، اما راه گریزی نیست و باید مخاطبان را جذب کرد به همین جهت حرکات و کلماتی را به کار می برند که امروزه روز در تئاترهای به اصطلاح انتقادی و دست مالی شده باب شده است .
پروفسور بوبوس نمایشی که هر چند برخاسته از خلاقیتهای ابزاری گروه تئاتر بازی است ؛ اما میتواند در قالبی متناسب با یک نمایش سفارشی هم خود را معرفی کند (ما نیازبه خنده داریم) .
نمایشی که در طراحی ، اجرا ، کارگردانی ، حرکات و میزانسن ، بازیگری و... قراردادهای رایج در تئاترهای روشنفکرانه تالار اصلی را در هم میشکند .
نمایشی که در تالار اصلی به صحنه رفته است با وجود تلاشهای خلاقانه گروه برای بر هم زدن تئوریها و متدهای ساختارشکنانه و متفاوت اثر چاشنی زده سیاسی است .
نخستین موضوعی که در این اجرا از همان ابتدا نظر تماشاگر دقیق و آشنا با تئاتر پسیانی را به خود جلب میکند، زیرکی و ذکاوت کارگردان است که در اجرای "پروفسور بوبوس" اثر نویسنده ناشناختهای به نام "الکس فایکو "با سیاست خاصی اعمال شده است.
تماشاگر از همان آغاز ورود به سالن با صحنه و فضایی متفاوت از اجراهای قبلی در تالار اصلی مواجه است، صحنهای که عمق نامتناسب و غیراستاندارد آن با طراحی حساب شده و دکور سه بعدی نمایش گرفته شده و طول آن تا وسط جایگاه میانی تماشاگران ادامه دارد.
صحنه به شکل یک سالن مد لباس طراحی شده و در انتهای سکوی عرضه نمایشی مانکنها که تا میان جایگاه تماشاگران کشیده شده، یک در کوچک قرار گرفته است.
15 دقیقه اول اجرا، تماشاگر به دیدن شو مانکنهای عجیب و غریب نمایش (بازیگران) با لباس و گریمهایی متفاوت که گویا تلاش شده است بر اساس شخصیت درونی نقش طراحی شود می گذرد .
حکومت استبدادی ژنرال فلج و علیل در حال فروپاشی است، وزیر میانسال و معاون اصلی ژنرال مشاور جوان خارجی خود را مامور یافتن یک استاد زیباشناسی آداب و رفتار درباری برای آموزش نامزد جوان خود کرده، آموزگار بوبوس بازنشسته که در تظاهرات شرکت کرده و مورد تعقیب پلیس است با باز شدن دری از یک امارت به رویش به ناچار وارد آن عمارت میشود و اسیر بازی ناخواسته و تحمیلی صاحبان این عمارت که بیشتر یک شو نمایشی است؛ میشود و...
بوبوس بینوا از ترس جانش مجبور است به بازی ناخواستهای تن داده و با وجود مشاهده دروغها و تزویرهای دربار وزیر به نقشهای مختلف بارن مشاور جوان وزیر تن دهد و...
پسیانی با شکستن تمام قراردادهای متداول در اجراهای رایج تئاتر و با وجود درگیرکردن تماشاگر با این نوع نمایش، به نقض آن میپردازدو در واقع نقض تئاتر حرفهای در ساختار یک معماری حرفهای تئاتر.
او با زیرکی خاصی قواعد تئاتر کلاسیک و روایی را بهم میریزد و تئاتری با قاعدههای تجربی خود برای تالار اصلی تئاترشهر خلق میکند که البته در برخی از قراردادها چندان موفق نیست . تئاتری که کارگردان با در هم ریختن همه قواعد واصولش به گونهای ساختارشکنی باید مخاطب بتواند آن را بفهمد، تپق زدن های بازیگران در صحنه از ضعف بیانی آنها است یا از ساختارشکنی یا برای زیر سوال بردن شیوه رایج بازیگری؟ یا استفاده از میکروفن توسط بازیگر در برخی صحنهها برآمده از یک ایده خلاقانه برای به مضحکه گرفتن این عمل توسط برخی از بازیگران در صحنه است؟ یا نه وسیلهای است برای استفاده کاربردی در مواقعی که وجودش برای کمک به بازیگر ضرورت پیدا میکند ویا نیاز است چیزی را بلند گفت ویا فریاد زد .
در نمایش پروفسور بوبوس فرم غالب بر محتوا است و این خصیصه موجب دوری مخاطب از متن و توجه به اشکال و آنچه که زیبایی های صحنه ای است می شود این غالب بودن زمانی به اوج میرسد که کارگردان با استفاده از المانها و نشانههای بسیار ذهن مخاطب را به سطح می کشاند.
در نمایش پروفسور بوبوس فرم اجرا بدون هیچ حاشیه و شلوغی به محتوای نمایش تحمیل می شود و این ضربه ای جربان ناپذیر بر اثری است که می تواند با تعادل بین فرم و محتوا تا سالها در ذهن مخاطب جا خوش کند .
در پروفسور بوبوس کارگردان با غالب کردن فرم بر محتوا روایت و داستان را به حاشیه می کشاند و تماشاگری که قرن ها نسل به نسل با داستان زندگی کرده دست خالی از سالن خارج می شود .
در نمایش پروفسور بوبوس موقعیت ها هیچ انتظاری را در پی ندارند سکوت ها و مکث ، انتظار کشمکش همه وهمه سطحی است نه اندیشه گی .
تماشاگر در نمایش پروفسور بوبوس هیچ انتظاری نمی بیند حرکات و تصاویر چنان پشت سر هم به ذهن متبادر می شود که لحضه تفکر و انتظاری نمی یابیم موقعیتهای ایجاد شده هر کدام از شخصیتها براساس قراردادهای که گاه تعریف شده اند در صحنه به مخاطب یادآوری میشوند .
تأکید کارگردان بر نمایشی بودن اثر وقتی بیشتر جان میگیرد که هر بازیگر برای خلق موقعیت جدید در صحنه و بروز بخشی از واقعیت خود همچون مانکن به میان تماشاگران رفت و آمد میکند.
اما در این میان به نظر میرسد یکسان نبودن شیوه بازی بازیگران کمی ضریب هوش مخاطب را برای رو شدن ترفند کارگردان بالا میبرد. بازی در خور توجه رضا کیانیان، بابک حمیدیان و آتیلا پسیانی در کنار بازیهای متفاوت و ضعیف دیگر بازیگران گمان تعمدی بودن این شکل بازی را رد میکند. زیرا اگر بخواهیم تصور کنیم بازیگران ثابت گروه تئاتر بازی که بیشتر تجربه اجرای نمایشهای کمدیالوگ یا بیدیالوگ را در تالارهای کوچک دارند اکنون به طور تعمدی به ارائه بازیهایی ساختارشکنانه از خود پرداختهاند، متوجه میشویم این فرضیه در مقایسه با بازی حرفهای دیگر بازیگران قابل پذیرش نیست، زیرا این شکل بازی ها با جنس بازی کیانیان، توسلی، حمیدیان و پسیانی فرق دارد.
تپق زدن بازیگران تجربهگرایی که تا پیش از این یاد گرفته اند نمایش بدهند و کمتر کلام داشته باشند در صحنه بزرگ تالار اصلی و در نمایشی پر دیالوگ چون پروفسور بوبوس از دیگر مشخصه هایی است که کارگردان باید توجه بیشتری به آن می داشت .
ایدههای پسیانی، کارگردان تجربه گرای تئاتر همیشه به ثمر نمی نشیند و گاه این ایدهها در صحنه و نیمه راه باز میمانند و به خوبی هدایت نمیشوند تا از ذهنیت کارگردان به عینیت بازی بازیگران بی انجامند.