اخبار

۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹

از :مجید امرایی ( مدرس ،منتقد وپژوهشگر تئاتر )این روز ها نمایش "پروفسور بوبوس "آخرین ساخته" آتیلا پسیانی " کارگردان تئاتر در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر در حال اجرا است . در این نمایش کارگردان با استفاده از بازیگران مطرح سینما و تئاتر تلاش کرده است تا با اجرایی متفاوت مخاطبان تئاتر را به خود جذب کند اما اینکه تا چه اندازه از نظر حرفه ای موفق بوده است را باید در طرح دیدگاه ها و نقد های کارشناسانه منتقدان و صاحب نظران تئاتر جستجو کرد .

در این بین گروهی معتقدند در اجرای این نوع نمایش ها توفیق در جذب مخاطب را با عناصر دیگر باید سنجید اینان می گویند گاه ممکن است یک اثر نمایشی در جذب مخاطب موفق باشد اما از هنر واقعی تئاتر چندان بهره ای نبرده باشد .

پروفسور بوبوس هرگز متنی نیست که سخن جهانی وعالم گیر داشته باشد هر چند کارگردان سعی کرده است با ترفند هایی که ادای روشنفکری دارد وبا استفاده از کلمات وجملاتی که تماشاگر امروزی از شنیده انها برای لحظه ای به وجد می آید اثر را جهانی جلوه دهد که دغدغه انسان امروزی ایرانی رار هم دارد اما پس از چند لطظه حباب بودن تفکر سطحی کارگردان دیده می شود .

تماشاگرانی که آثار پیشین پسیانی را دیده باشند می دانند که همواره با اثری متفاوت رو به رو خواهند بود و این تفاوت گاه با توفیق جذب مخاطب و گاه هم چندان در جذب مخاطب موفق نبوده است.

برای دیدن نمایش هایی که این کارگردان تولید می کند حس هیجان همواره با مخاطب همراه است و این انتظار چه خواهد شد؟ یکی از مشخصه های آثار نمایشی پسیانی است .

وی خود را کارگردان تجربی می داند و در این راه سال های سال است که تلاش می کند تلاشی که برای ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت آن باید همه آثار این کارگردان را کنکاش کرد اما آنچه که در یک نگاه کلی به آثار پسیانی دیده می شود این است که نمایش های پسیانی هرگز ریشه ملی و ایرانی نداشته و ندارند به همین جهت است که آثار او را باید تقلیدی از تئاتر غربی و بدور از فرهنگ نمایشی ایرانی و اسلامی دانست نمایش هایی که با نام تجربی فرهنگ غربی و غیر ایرانی را اشاعه می دهند .

صاحب نظران معتقدند الهام از هنر غیر خودی زمانی می تواند برای یک فرهنگ موفقیت محسوب شود که در جریان گفت و گوی تعاملی و بین فرهنگی توازن و تعادل و داد و ستد های فرهنگی وهنری هم مد نظر قرار گیرد و حداقل بتوان بارقه های فرهنگی که که ریشه های فرهنگ خودی را در آن اثر بتوان نشان دهد ررا یافت در غیر این صورت تقلیدی کورکورانه و در عین حال تهاجمی به فرهنگ خودی قلمداد می شود.

این یک اصل کلی است که برای به صحنه بردن یک اثر نمایشی باید دید که متن چه حرفی برای مردمان سرزمین خود دارد آنچه که در نمایش و انتخاب متن توسط پسیانی مورد غفلت قرار گرفته است .

تماشاگر در ابتدای اجرای نمایش "پروفسور بوبوس" و شیوه اجرایی انتخاب شده توسط کارگردان خود را در یک سالن مد لباس غربی احساس می کند این واقعیت زمانی بیشتر هویدا می شود که اداها و حرکات بازیگران در بخش معرفی و ابتدایی اثر با رقص ها و خود نمایی بازیگران بر روی صحنه ای سه سویه که تا وسط صندلی تماشاگران پیش آمده است این تلقی را دو چندان می کند.

مخاطب فرهنگ دوست ودانای به هنر تئاتر از ابتدا تا انتهای نمایش از شیوه اجرایی تا ریتم به اصطلاح کمیک و مضحک بازی ها که گاه به لودگی و ابتذال و نگاه های سطحی و حرکات نامانوس کشیده می شود عرق شرم بر پیشانی جاری می سازد که تئاتر ما را چه شده است؟!!!!کجاست تئاتری که قریب صد وپنجاه سال است فریاد ملی بودن آن ررا سر می دهیم !!!؟

تماشاگرانی که در 40 سال گذشته بهترین آثار عرصه ادبیات نمایشی جهان را با کارگردانی هنرمندان بزرگ کشور در تالار اصلی دیده اند رخ در هم می کشند که آیا اینجا تئاتر شهر تهران است وما تماشاگران حرفه ای وفرهنگ دوست تئاتر ؟!!!!!.

در نمایش پروفسور بوبوس هیچ نشانه ای از هنر ایرانی نمی بینید و خود را در یک مجلس مواجه شدن با اتفاق‌های عجیب و غیر فرهنگی می بینید که چندان پایبند انگیزه ها و قراردادهای تئاتری نیست .

پروفسور بوبوس نمایشی با داشتن مشخصه‌های اجرایی نمایش های خاص، متفاوت و در عین حال متناقض ودر هم تنیده است .

تماشاگر از هنگامی که به تالار اصلی وارد می شود با طراحی لباس های عجیب ، حرکات نازیبا گریم های مضحک انتظار هر نوع اجرایی را از گروه به اصطلاح ( آوانگارد) و پیشرو تئاتر بازی در سر می‌پروراند .

تماشاگر نمایش پروفسور بوبوس دانسته و نادانسته و عموما هم ناخواسته بیننده حرکات و اداهایی هستند که با هیچ کدام از منطق های تئاتری و هنر ایرانی همخوانی ندارد گاه عرق شرم را بر پیشانی جاری می سازد که آیا اینجا تئاتر شهر و تالار نمایشی است که بزرگان تئاتر این مرز و بوم آثار شاخص و تراز اول جهان را در آن به صحنه برده اند یا اینجا لاله زار است و زمان وتاریخ هم به عقب برگشته و دوران آتراکسیون تئاتر ایران است .

استفاده از صحنه ( کت واک ) با حرکاتی که عموما به تقلید از مانکن های مد لباس طراحی شده از مشخصه های دیگر نمایش پروفسور بوبوس است شیوه ای که عموما برای موسسات مد لباس غربی طراحی شده است ودر اروپا هم در تئاتر حرفه ای چندان به آن توجه نمی شود .

پسیانی با کوچک کردن وسایل صحنه و المان‌های نمایشی در مقابل بازیگران، بر تضاد و تناقض‌های برخاسته از شیوه اجرایش تأکید می‌کند. حضور چهره‌های شناخته شده سینما به اندازه کافی تکمیل کننده انگیزه مخاطب برای دیدن این نمایش است که تفکر تجاری بودن اثر را نشان می دهد که به تبع وجهه فرهنگی و هنری را در مقابل تضعیف می کند .

تناقض در همه عناصر صحنه از دیگر مشخصه های نمایش پروفسور بوبوس است . نقض همه چیز برصحنه تلاشی است نافرجام برای خلق صحنه های متفاوت اما به چه قیمتی تلاشی که نمایش پروفسور بوبوس چندان در آن موفق نیست .

پروفسور بوبوس نمایشی است که تلاش می کند به نام خلاقیت طراحی ها ، اجرا ، کارگردانی ، بازیگری ، میزانسن ،گریم و... را در هم شکند اما در نیمه راه می ماند و خلاقیت و آوری در آن در حد ساختار شکنی بی انگیزه باقی می ماند .

در نمایش پروفسور بوبوس تماشاگر از همان آغاز ورود به سالن با صحنه و فضایی متفاوت از اجراهای قبلی این کارگردان رو به رو است صحنه‌ای که عمق نامتناسب و غیراستاندارد آن با طراحی دکوری سه سویه گرفته شده و طول آن تا وسط جایگاه میانی تماشاگران ادامه دارد.

صحنه به شکل یک سالن مد لباس طراحی شده و در انتهای سکوی عرضه نمایشی مانکن‌ها که تا میان جایگاه تماشاگران کشیده شده، یک در کوچک قرار گرفته است.

15 دقیقه ابتدایی نمایش به حرکات ریتمیک و رقص گون بازیگران و دیدن شو مانکن‌های عجیب و غریب نمایش (بازیگران) با لباس و گریم‌هایی متفاوت که بر اساس شخصیت درونی نقش انجام شده می گذرد.

حکومت استبدادی ژنرال فلج و علیل در حال فروپاشی است، وزیر میانسال و معاون اصلی ژنرال مشاور جوان خارجی خود را مامور یافتن یک استاد زیباشناسی آداب و رفتار درباری برای آموزش نامزد جوان خود کرده، آموزگار بوبوس بازنشسته که در تظاهرات شرکت کرده و مورد تعقیب پلیس است با باز شدن دری از یک امارت به رویش به ناچار وارد آن عمارت می‌شود و اسیر بازی ناخواسته و تحمیلی صاحبان این عمارت که بیشتر یک شو نمایشی است و...

بوبوس بینوا از ترس جانش مجبور است به بازی ناخواسته‌ای تن داده و با وجود مشاهده دروغ‌ها و تزویرهای دربار وزیر به نقش‌های مختلف بارن مشاور جوان وزیر تن دهد و...

کارگردان با گذاشتن قراردادهای ساده و خلاقانه‌ای در صحنه، ضمن شکستن تمام قراردادهای متداول در اجراهای رایج تئاتر و با وجود درگیر کردن تماشاگر با این نوع نمایش، به نقض آن می‌پردازد؛ در واقع نقض تئاتر حرفه‌ای در ساختار حرفه‌ای تئاتر !!! واین سوالی مهم است که بی پاسخ می ماند .

کارگردان با زیرکی خاص در تلاش است تا قواعد تئاتر کلاسیک و روایی را بهم ‌ریزد و تئاتری با قاعده‌های تجربی خود خلق کند !!! آن هم در تالار اصلی تئاترشهر .

تئاتری که کارگردان با در هم ریختن همه قواعد و اصولش به گونه‌ای ساختارشکنی کرده و مخاطب بتواند بفهمد تپق زدن بازیگر در صحنه از ضعف بیان است یا از ساختارشکنی یا برای زیر سوال بردن شیوه رایج بازیگری؟ یا استفاده از میکروفن توسط بازیگر در برخی صحنه‌ها برآمده از یک ایده خلاقانه برای به سخره گرفتن این عمل توسط برخی از بازیگران در صحنه است؟ یا نه وسیله‌ای است برای استفاده کاربردی در مواقعی که وجودش برای کمک به بازیگر ضرورت پیدا می‌کند.

این به اصطلاح خلاقیت ها زمانی به اوج خود می‌رسد که کارگردان با استفاده از المان‌ها و نشانه‌های به یاد ماندنی ذهن مخاطب، فرم اجرایش را بدون هیچ حاشیه و شلوغی به محتوای نمایش تحمیل می‌کند و با تمرکز بر فرم اجرایی، از پررنگ شدن روایت این نمایش قصه محور، می‌کاهد وداستان را به حاشیه می کشاند .

بازیگریان در موقعیت های نمایشی در این اثر منتظر نمی‌مانند تا با دیالوگ یا حرکتی به خلق لحظه بپردازند بلکه لحظه ها فدای حرکات مضحک وخنده دار بازیگرانی می شود که بدور از انگیزه های ساختاری در اجرای یک اثر نمایشی است بلکه موقعیت‌‌‌ها چنداتن قرار دادی نیست وهمین عناصر است که نمایش پروفسور بوبوس را اثری با تاریخ مصرف آن هم در سال 1389 می کند .

طراحی‌های نمایش از طراحی صحنه گرفته تا طراحی لباس و گریم بازیگران در عین تازگی و قدرت بالای زیبایی ‌‌شناختی، ساده و با المان‌هایی از یک اجرای تجربی به نظر می‌آید تا با استفاده از آخرین تجهیزات و تکنولوژی‌های رسانه‌ای بهانه خوبی، برای نقض داستان مضحک شخصیت‌های نمایش شوند.

تأکید کارگردان بر نمایشی بودن همه چیز وقتی بیشتر جان می‌گیرد که هر بازیگر برای خلق موقعیت جدید در صحنه و بروز بخشی از واقعیت خود همچون مانکن به میان تماشاگران رفت و آمد می‌کند.

اما در این میان به نظر می‌رسد یکسان نبودن شیوه بازی بازیگران کمی ضریب هوش مخاطب را برای رو شدن ترفند کارگردان بالا می‌برد.

بازی تکنیکی رضا کیانیان، بابک حمیدیان و آتیلا پسیانی در کنار بازی‌های متفاوت و ضعیف دیگر بازیگران گمان تعمدی بودن این شکل بازی را رد می‌کند. زیرا اگر بخواهیم تصور کنیم بازیگران ثابت گروه تئاتر بازی که بیشتر تجربه اجرای نمایش‌های کم‌دیالوگ یا بی‌دیالوگ را در تالار‌های کوچک دارند اکنون به طور تعمدی به ارائه بازی‌هایی ساختارشکنانه از خود پرداخته‌اند، متوجه می‌شویم این فرضیه در مقایسه با بازی تکنیکی و حرفه‌ای دیگر بازیگران قابل پذیرش نیست، زیرا مشاهده می‌کنیم که این شکل بازی به طور بارزی با جنس بازی کیانیان، هانیه توسلی، حمیدیان یا خود پسیانی فرق دارد.

تپق زدن بازیگر تجربه‌گرای گروه در صحنه بزرگ تالار اصلی و در نمایشی پردیالوگ امر عجیبی نیست، اما ترفندهای زیرکانه کارگردان برای نشان دادن تعمدی بودن این نوع بازی عجیب است.

حضور گاه به گاه پسیانی در بین تماشاگران وتفتیش تماشاگرانی که دوربین ویا تلفن همراه در دست دارند از دیگر عجایبی است که تنها منحصر به پسیانی وتئاتر بی درو پیکر او است که هیچ قالب وچهار چوبی در ساختان تئاتری ندارد .

ایده‌های پسیانی، کارگردان به اصطلاح نوگرا و تجربی آموز تئاتر ایران گاه در صحنه به ثمر نمی‌رسد.گاه این ایده‌ها در صحنه باز می‌ماند و به خوبی هدایت نمی‌شود تا از ذهنیت بازیگر به عینیت تماشاگر برسند. و این عنصر مهمی است که تجربه آموزی او را با تئاترتجربی کاملا متفاوت می سازد .