اخبار

۱۱ بهمن ۱۳۸۹

رییس مجموع تشخیص مصلحت نظام همزمان با سالروز ورود امام خمینی(ره) به ایران گفت : انقلاب اسلامی یادگاری است که همه ما باید آبرو و هستی خویش را برای حفظ و نگهداری آن فدا کنیم و نگذاریم تاریخ مشروطه در این سرزمین تکرار شود که «من جرّب المجرّب حلت به الندامه» .

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: امام بی‌نظیرترین رهبر جامعه اسلامی پس از صدر اسلام است که انقلاب اسلامی را به عنوان ارزنده‌ترین میراث خویش برای جوامع اسلامی و همه ملت‌های آزاده به یادگار گذاشتند.

به گزارش گروه دریافت خبر سایت خبری دراما محله آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در یادداشتی به مناسبت 12 بهمن، سالروز ورود امام به میهن اسلامی گفت: واژه «تبعید» در فرهنگ زبان فارسی و عربی به معنای «دور کردن» است، اما اگر براساس اتفاقات تاریخ معاصر ایران، بخواهیم امام خمینی(ره) را بارزترین مصداق عینی و کاربردی این کلمه در ادبیات سیاسی بدانیم، این اصطلاح معنایی کاملاً معکوس می‌یابد. چون تا قبل از 13 آبان 1343 که رژیم پهلوی از ترس مرگ، خودکشی کرد! و آیت‌الله روح‌الله را به تبعید فرستاد و ایشان را از مردم و مردم را از ایشان دور کرد، نامش شهره آفاق و انفس شد و نزدیکی و قرابتش با مردم چنان فزونی گرفت که رساله علمیه‌اش به همه خانه‌ها و خانواده‌ها رفت و محبوبیتش در دل خاص و عام و شهری و روستایی، حتی تا دورافتاده‌ترین نقاط جغرافیایی این سرزمین پهناور نشست. سئطلب بعد الدار منکم لتقربوا

وی ادامه داد: رژیم پهلوی که تار و پود ساختار قدرت نامشروعش را با حمایت‌های استکباری و حماقت‌های استبدادی تنیده بود و تمام تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌هایش بر پایه شعور سیاسی به بلوغ نرسیده و براساس اندیشه‌های متروک و فرتوت سلطنت‌طلبی بود، مانند همه برنامه‌هایش که نتایج وارونه می‌گرفت، درباره امام(ره) نیز فکر می‌کرد» از دل برود، هر آنکه از دیده برفت.»

هاشمی در ادامه تصریح کرد: اما تابش انوار وجودی امام که پیش از آن حتی در مقطعی در حوزه‌های علمیه و در وطن خویش نیز غریب بود، در قالب بیانیه‌ها و نوارهای سخنرانی‌ها، ابرهای فاصله را درمی‌نوردید و «تبعید» را «تقریب» می‌کرد تا جایی که آن حکیم دینی و آن طبیب اجتماعی که قبل از آن برای حاکمان نسخه نصیحت و اصلاح می‌پیچد، در کلاس‌های حوزه نجف، جلسه به جلسه اصل ولایت فقیه را درس می‌داد تا کتابی برای چگونگی ترسیم ساختاری سیاسی و حاکمیتی جامعه‌ای باشد که می‌خواست تمام برنامه‌های فردی و اجتماعی‌اش بعد از 1400 سال، به عنوان اولین حکومت اسلام واقعی براساس تشیّع و بر پایه تعالیم متعالی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام باشد که پیش از بعد حکومتی مهجور و محدود به حسبیّات و عبادات و احوال شخصیه بود.

رییس مجلس خبرگان رهبری عنوان کرد: سال‌های متمادی گذشت، امام که علاوه بر مرجعیت عام، سنگین‌ترین مسئولیت‌ها را به عنوان رهبر مطالبات به حق مردم بر دوش می‌کشیدند، براساس توافقات باج مانند سردمداران حزب بعث و رژیم پهلوی در عراق و ایران، در تبعید نیز تهدید و تحدید می‌شد. شاگردان امام که زبرالحدیدهای مبارزه بودند، به جرم نابخشودنی تلاش برای رشد آگاهی مردم!! چوبه دار خویش را به دوش گرفته و از این زندان به آن زندان ییلاق و قشلاق می‌کردند! و اگر پس از پایان محکومیت‌های خویش اعتراض می‌کردند که چرا رهایمان نمی‌کنید، صراحتاً طعنه می‌شنیدند که «آن‌قدر باید بمانید تا موهای سرتان نیز مانند دندان‌هایتان سفید شود.»

وی ادامه داد: 15 سال طول کشید و در این مدت کارنامه استعمار چون تبارنامه استبداد که مانند لبه‌های قیچی با همه تضادهای صوری، برای انقطاع منابع و منافع ایران و ایرانی به هم می‌رسیدند، سیاه سیاه بود و در آن دوران ظلمانی بی‌نظیر، از یک سو ادعاهای گشودن دروازه‌های تمدن بزرگ جهانی و از سوی دیگر شعار فضای باز سیاسی غرب، گوش‌ها را کر می‌کرد. نواب‌ها، واحدی‌ها، بخارایی‌ها، ذوالقدرها، سعیدی‌ها و غفاری‌ها تیرباران می‌شدند و یا در شکنجه‌گاه‌ها به شهادت می‌رسیدند و بسیار هم در صحنه‌های درگیری شربت شهادت می‌نوشیدند و مبارزین زیر سبعانه‌ترین شکنجه‌ها در زندان‌ها و کمیته ضد خرابکاری ساواک بودند و دریغ از انعکاس کمترین خبرهای اختناق در رسانه‌های جهان که در کلاس‌های دانشگاهی و اجتماعات سیاسی آنها، رکن چهارم دمکراسی بود.

هاشمی رفسنجانی در ادامه خاطرنشان کرد: تطمیع رژیم پهلوی و تعمد حامیان بین‌المللی‌اش برای کتمان اخبار مبارزاتی مردم ایران در تمام این سال‌ها مشهود بود، به‌گونه‌ای که در بررسی‌های پس از پیروزی دیدیم که به اندازه عدد سال‌های مبارزه هم اخبار پیش لرزه‌های زلزله سیاسی ایران را پوشش ندادند.

وی ادامه داد: خدای بزرگ را شکر که دشمنان داخلی و خارجی ایران را چنان مست صهبای قدرت و غرور کرده بود که تا سال‌های پایانی بر بستر تغافل و تجاهل خویش غوطه می‌خوردند و قطره، قطره را نمی‌دیدند تا روزی که سیلابی عظیم شد و آب در خوابگاه مورچگان افکند.

آری، سرچشمه شاید گرفتن به بیل»، اما «چو پر شد نشاید گذشتن به پیل» و این تحقق آن وعده الهی است که می‌فرماید: «ان تنصروالله ینصرکم»

وی اظهار کرد: مردم ایران که در سال‌های مبارزه به تدریج رشد سیاسی یافتند، در نیمه دوم سال 56 به چنان مرحله‌ای از بلوغ مبارزاتی رسیدند که خیابان‌ها به ندرت خالی از مشت‌های گره کرده و گام‌های استوار آحاد آنان می‌شد. رژیم پهلوی که پس از 15 خرداد 42 تسمه از گرده مردم کشیده بود، دست‌های دسیسه‌هایش را در زنجیر آگاهی مردم دید و به جای شعارهای مردم فریب، چمدان‌های سقوط خویش را بست و در سایه خیانت‌های مکرر دولت‌های مستعجل منتهی به بهمن 57، به ویژه دولت دست پرورده بختیار، گریز را تنها راه نجات دید.

هاشمی تصریح کرد: وقتی نوای خشم‌آگین «زهق الباطل» در 26 دی در کشور پیچید، صدای پای بهار، آن هم در زمستانی‌ترین فصل سال به گوش نشست و بستن فرودگاه‌ها هم مانع از طلوع خورشید انقلاب از غرب نشد. همان جایی که پیرمردی صبور در اوج تلاطم روحی رژیم پهلوی و محاسبات غلط کارشناسان و مستشاران غربی، متین و صبور از زیر درخت سیب به مردم نوید روزهایی را می‌داد که بعدها در بهشت زهرا فریاد برآورد که «من به کمک این ملت مشت به دهن این دولت می‌زنم»

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: شب‌ها با همه سیاهی خویش یکی پس از دیگری گذشتند و شورای انقلابی که پیش از این، امام در آذرماه هسته مرکزی‌اش را انتخاب کرده بود، با انتخاب اعضایی دیگر، کمیته‌های گوناگون، از جمله کمیته استقبال از امام تشکیل داد تا بی‌برنامگی‌های متأثر از شور انقلابی بر برنامه‌ها سایه نیندازد.

تحصن علما و روحانیون و بزرگان مبارزه در مسجد دانشگاه تهران، تصمیم شجاعانه و انقلابی بود که پیوستن آشکار استادان و دانشجویان به طلبه‌های مبارز و در ادامه پیوستن این دو قشر به صفوف مردم در خیابان‌های اطراف، علاوه بر تأثیرات فراوان سیاسی و اجتماعی در داخل، هشداری به بلندگو به دست‌های امپریالیسم بود که دست از دروغ‌های خبری بردارند و واقعیت‌ها را بگویند.

هاشمی گفت: و سرانجام روز 12 بهمن 1357 که مردم تهران به آسمان و مردم ایران به تهران خیره شده بودند که کی هواپیمای حامل امام بر خاک وطن و قلوب مردم می‌نشیند.

وی با بیان این‌که یاد همرزمان شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و آیت‌الله دکتر باهنر و بزرگانی چون آیت‌الله طالقانی را گرامی می‌دارم، گفت: در آن لحظات به همراه آیت‌الله موسوی اردبیلی گوشه‌ای در امواج مردمی به اتفاقاتی می‌نگریستم که اگر وعده خداوندی در «انا له لحافظون» نبود، هر حادثه‌ای پیش می‌آمد.

هاشمی تصریح کرد: اعتراف می‌کنم که با همه برنامه‌ریزی‌هایی که در شورای انقلاب داشتیم، روند امور در اختیار ما نبود و وقتی از کاروان مردمی که به همراه قافله‌سالار خویش به بهشت زهرا می‌رفتند، جا ماندیم به منزل آیت‌الله موسوی اردبیلی در حوالی میدان توحید رفتیم و دلهره‌ترین ساعات زندگی را به خصوص بعد از خبر گم شدن امام در مسیر برگشت، گذراندیم تا اینکه اواخر شب خبر آوردند ایشان در سلامت کامل مهمان برادر خویش می‌باشند.

و فردای آن روز، وقتی پس از فراق طولانی، در مدرسه رفاه به خدمت ایشان رسیدیم، هنوز شیرینی آن کلام همراه با عتاب و عطوفتشان را در دل دارم که «کجایی؟! دو روزه اینجاییم و شما را نمی‌بینیم؟» و من مؤدبانه جواب دادم کارها زیاد و خطیر است و مسئولیت‌ها سنگین.

هاشمی رفسنجانی ادامه داد: این‌گونه بود که امام آمد و پس از سال‌ها بی پناهی در مبارزات نفسگیر، پناهگاه مردم و مبارزان شد. آثار وجودی 10 سال رهبری مستقیم ایشان در ایران چنان تا عمق جان جامعه نفوذ کرد که پس از 21 سال از رحلت جانسوزشان، هنوز و تا همیشه خاطرات، سخنان و مهمتر از همه مدیریت شبه آسمانی‌شان گره‌گشا در تنگناهاست.

وی اظهار کرد: امام در واقع، بی‌نظیرترین رهبر جامعه اسلامی پس از صدر اسلام، شجاع‌ترین فقیه شیعه در تاریخ فقه اسلامی، نوآورترین مرجع تقلید در اجتهاد، بانفوذترین استاد حوزه‌های فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق، ادیب‌ترین سیاستمدار، سیاستمدارترین مؤمن، جامع‌ترین انسان‌ها در همه ابعاد شخصی و شخصیتی و مهمتر از همه بهترین هدیه خداوند در بهترین شرایط زمانی و مکانی هستند که انقلاب اسلامی را به عنوان ارزنده‌ترین میراث خویش برای جوامع اسلامی و همه ملت‌های آزاده به یادگار گذاشتند.

یادگاری که همه ما باید آبرو و هستی خویش را برای حفظ و نگهداری آن فدا کنیم و نگذاریم تاریخ مشروطه در این سرزمین تکرار شود که «من جرّب المجرّب حلت به الندامه»