مقالات

۱۸ فروردين ۱۳۸۹

از "دکتر گل عایشه ارکوچ عضو هیات علمی تئاتر دانشگاه آنکارا

ترجمه: عبدالحسین لاله

دراما محله - ترکیه دربین کشورهای اسلامی دارای ارزش فرهنگی فراوانی است. بواقع عمده ترین فعالیتهای فرهنگی هنری جهان اسلام مربوط به سه حوزه تمدنی مصر،ترکیه وایران است.بدون شک شناخت تاریخ تئاترترکیه میتواند درشناخت دقیق تئاترایران نیزسهم بسزایی داشته باشد چراکه تئاترایران با تئاترترکیه تعامل تاریخی ودیرینه دارد.مقاله توسط دکتر گل عایشه، عضوهیات علمی دانشکده تئاتر دانشگاه آنکارا نوشته شده است این مقاله میتواند در این باب مفید واقع شود. دقت درمحتوای مقاله، اشتراکات فراوان فرهنگی و هنری ومشابهت های هنری ایران و ترکیه را عیان میسازد.

جریان تئاترمعاصرترکیه گرچه ازچهل سال پیش آغازشده است اماسابقه دیرینه ایی دارد.این جریان متشکل ازدووجه «تئاترسنتی» و«تئاترمدرن» است که تابه امروزبه حیات خود ادامه داده است. تئاترمعاصرترکیه هم متاثرازتحولات سیاسی، اجتماعی واقتصادی است وهم متاثراز تحولات جهانی ومنطبق با جریانها وپدیده های مدرن دنیای تئاتر.به بیانی دیگر تئاترامروز ترکیه برآمده ازدل دو مفهوم تئاترسنتی ومدرن است. پس ازاعلام«جمهوریت»درترکیه، تسویه همه جانبه ایی درهمه اعصارفرهنگی آغازشد. هدف اصلی کسب راههای پیشرفت، درابعاد مختلف فرهنگی بود.

اصولا،توجه به ارتقاء فرهنگی درعصرحاضر،اهمیت مضاعفی دارد. ارزش چنین توجهی به فرهنگ، همچون کشف مجدد علمی بشمارمیرود. تحولاتی که منجربه تغییرنگرشها میشد باعث گردید نظام نوپای ترکیه، هم به فرهنگ سنتی وارزش های فراموش شده خویش نظری دوباره بیفکندوهم ازقافله جهانی فاصله نگیرد.درک این وضعیت(که اززمان آتاترک آغازشد)باتفاسیروبرداشتهای گوناگونی روبرو گشت. ره آورد این نگرش، تعریف و باورمجدد تئاتردراشکال مختلف نمایشی بود:

الف- تئاترسنتی.

ب - تئاترمردمی وعمومی.

ج- تئاترمدرن که هدفی جزارتقا وبینش جامعه نداشت.

زنان مسلمان ترکیه که درگذشته حق بازی درتئاتررانداشتنددراین تحولات امکان آن رایافتند که برروی صحنه هنرنمایی کنند. همزمان با جریان تئاترسنتی ترکیه، جریان آموزش تئاترمدرن نیزشکل گرفت. نویسندگان داخلی امکان بروزاستعدادهایشان را یافته ومورد حمایت رسمی ودولتی قرارگرفتند. سالنهای جدید تئاترساخته شد. درجوارسالنهای ویژه وخصوصی، دولت نیزدست به ساخت سالنهای تئاترزد.اما همزمان بااین پیشرفتها،پس ازدگرگونی های سیاسی دهه 50، بعضی از قوانین مربوط به تئاتر( متاثرازسیاست حاکم برآن روز)، موانعی برسرراه رشد تئاتر بوجود آورد. نیمه اول سال 1960، تاثیرگذارترین دوره ایی است که حیات ترکیه را متحول کرد. پس از وقوع کودتا درآن سال، بالاخره( براثرفشارهایی که شکل عینی تری گرفتند) درسال 1961 قانون اساسی ترکیه تغییریافته و برخی ازدیدگاهها وحق وحقوق اجتماعی درمسیر جدیدی به حیات خود ادامه داد. از جمله به رسمیت شناخته شدن حق آزادی، حق اظهار بیان، حق حیات طبیعی و حق نشر و...ازآن پس تفکراتی که به « چپ» مشهوربود، امکان لف ونشریافت. صدای مخالفین چپ گرا بیش ازپیش و به شکلی رساتربگوش رسید. تجلی چنین تفکراتی بیشتردروسایل تولیدی فرهنگ وهنرشکل میگرفت. این تحولات، تاثیرمستقیمی بر جریان تئاترگذارد. چنین تاثیری بقدری قوی بود که تئاتر را بعنوان پدیده ایی قدرتمند درعرصه سیاسی مطرح کرد.پس ازانتخابات سال 1965، وهمزمان با خیزش و جنبش دانشجویی سال 1968، ابعادسلطه قدرت حاکمه برجامعه، توسط تئاتربه مردم شناسانده شد. تئاترازآن پس راه جدیدی یافته و بسوی سیاسی شدن (با جهت گیری چپ) گام برداشت. دراین دوران یکی برروزگرایی تئاترغلبه میکرد آن دیگری سعی داشت نوع دیگری از روزگرایی را برتئاترحاکم گرداند. درنیمه دوم دهه 60، هنرمندان تئاترصاحب سندیکاهای صنفی شدند.جهت گیری های سیاسی واجتماعی، دلیل افزایش فشارهای سیاسی شدند. اداره ها و تشکیلات رسمی تحت تاثیر فضای بوجودآمده قرارگرفتند.سندیکاهای کارگری وتشکیلات دانشجویی تعطیل شده وسپس بازداشتها وبازجویی ها آغازشدند. افزون براینها، مشکلات اجتماعی بطورطبیعی باعث میشدند برخی ازفعالیتهای اجتماعی به حالت رکود درآیند. همه این اتفاقات منجر به کم رونقی فعالیتهای نمایشی درسالن های تئاترمیشوند.

دردهه 60، تئاترترکیه،( هم درعرصه نمایشی وهم درعرصه نویسندگی تئاتر) ازلحاظ کیفیت ومقدارشاهد تحولی عظیم است. یعنی شروع تحول بعدی تئاترترکیه ازاین دهه آغازمیشود. فرآیندرشدتئاترترکیه بطوراخص از گشایش سالنهای تئاترخصوصی شتاب میگیرند. اگرتئاترقبل ازسال 1960 انعکاسی ازمسائل داخلی وفرهنگ بومی بوده است، با آغازحوادث یاد شده، تئاترپس ازسال 1960، بشدت تحت تاثیرتئاترغربی قرارمیگیرد. بخشی ازتئاترهای خصوصی ، فعالیتهای نمایشی خود را به نمایشهای غربی اختصاص میدهند. گروههای تئاتری قبل از سال 1960 با توجه به «نوع» فعالیتها ی نمایشی خود، شکل گرفته وفعالیت میکردند.از جمله درزمینه نمایشهای کاباره ایی (لاله زاری)- پیشرووآوانگارد- سیاسی- کارگری- مختص کارخانه ها وسندیکاهای کار- کلاسیک- خیابانی- عامیانه مردمی- موزیکال- اپرت های تطبیقی- حرکتی و...تئاترشهرداری استانبول که دردوران«مشروطیت ترکیه» برپا شده بود، بواقع دوران طلایی خودرا سپری میکرد. تئاتردولتی، نویسندگان جوان راتحت حمایت قرارمیداد. تعداد سالنهای تئاترافزایش می یافت. آثاری ازنویسندگان داخلی امکان اجرا می یافتند. آیین های نمایشی منطقه «آناتولی» امکان حضوردرصحنه ها را می یافتند و بالاخره تئاترترکیه، به صحنه های جهانی دست پیدا میکرد. تغییر شگرف و پیامد دیگراین دوره ، رشد پیشرفت تئاترهای «آماتوری» است.نویسندگان آثارموزیکال ولاله زاری نیزخلق آفرینی میکردند. (منظور آن است که که نویسندگان تحصیل کرده و حرفه ایی با هدف اصلاح فرهنگ نمایشی وارد این گونه فعالیت ها میشدند.م)

جهت دستیابی به هویتی پایدار، ارزشهای نمایش سنتی مورد توجه قرارگرفتند. آنچه بیش ازهمه محل توجه و تاکید بود تئاتراپیک- آوارنگارد- و تکنیکهایی است که مبتنی بر جنبه های دیداری شکل گرفته بودند. آثاری با این نگرش شکل میگیرند. آثاری که تحت تاثیرنمایشهای مدرن وپیشرو غربی بودند، به تلاش خود میافزایند.مشکلات اجتماعی نه تنها به صحنه های تئاتر راه پیدا میکنند که برروی صحنه تحلیل ونقد میشود. تعدادآثاری که متاثرازپدیده ها وحوادث سیاسی واجتماعی نوشته میشدند افزایش مییابند. اجرای آثار«برتولت برشت» آغازمیشود. مفاهیمی چون مشکلات زندگی درروستا، حاشیه نشینی درشهرها، کوچ به شهرها وخارج از کشوروهویت اجتماعی با توسل به آثارنویسندگان خارجی درجامعه ترکیه به شکل سمبولیک مطرح میشوند. فعالیتهایی که ازدهه 60 آغاز شده بود،با کودتای دوازده مارس1971 به پایان راه میرسد. شرایط پس ازکودتای مزبور، درهمه شئونات اجتماعی زندگی مردم ترکیه تاثیر گذارده ومنجر به انواع محدودیت ها میشود. ازجمله آنها فشارهای اقتصادی وتورم وحشتناکی است که بر زندگی مردم سایه میافکند.این عوامل انفجاری وجهنده،درتئاترهای خصوصی که متکی برفروش گیشه بودندتاثیرمضاعفی برجای میگذارند. نمایشهای مفهوم گرا آرام آرام به رکودی ناخواسته کشانده میشوند. بطورکلی تئاترمخاطب خود راازدست داده و مخاطبان جدیدی می یابد. این نوع تئاترها بعدها مورد انتقاد بقیه جامعه تئاترقرارگرفتند. بدین ترتیب تئاترتنها به صحنه سرگرم کنندگی تنزل یافت.

با فزونی جذابیتهای مادی ، تئاترسبک وگیشه پسند جای تئاترروشنگرانه را میگیرد. برنامه های سبک ومفرح بخش تلویزیون باعث میشودروزبه روزتوجه به هنر،ارزش واقعی خودراازدست داده و ژانری که به«عربسک» معروف است بزودی تئاترهای تلویزیونی و حتی سینما را جهت دارکند. در این میان تاثیرپذیری تئاترترکیه ازاین ژانرفراترازانتظاراست. آثارزیادی ازاین دست درسینما شکل میگیرند. این پدیده ها نیز سلیقه مخاطب را بشدت تغییر داده و پایین می آورند.

بنابراین به سختی میتوان دردهه 70 ازپیشرفت تئاترسخن به میان آورد. با اینکه فسخ وانحلال مجلس دردهه 70، مانع سیاسی شدن جامعه گردید، ولی پس ازکودتای 12سپتامبر 1980 نتیجه ایی معکوس داده وفضای سیاسی را پرالتهاب ترکرد. تورم افزایش یافته ومردم قدرت خرید خود را از دست میدهند. رانت خواری های اقتصادی وافزایش سلطه بازارازدیگرره آوردهای این دوره است. ارزشهای فرهنگی، دگرگون وحتی استحاله میشوند. سانسورشدت میگیرد. خود سانسوری حاکم میشود. تغییرات انجام شده درقانون اساسی 1981بقدری زیاد است که حتی امروزه نیزحیات اجتماعی ترکیه را تحت تاثیرخود قرارداده است. نمایشنامه نویسان مخالف توطئه ها ودام های اقتصادی بازار، تلاش میکردند راهی مستقل وآگاه دهنده نسبت به این پدیده ها نشان دهند.جریان ادبی که ازسال 1960 به اینسوآغازشد، سعی داشت با بهره گیری ازاشکال ادبی، اسطوره ایی، افسانه ایی وتاریخی، وجه آگاهندگی خودرا با بهره گیری ازاین میراث ادبی و متناسب با شرایط جدید بالا برد. برخی ازروشنفکران وآگاه کنندگان، ازسیستم مدیریت تئاتردولتی وصاحب منصبان رسمی دورنگه داشته میشدند تا تاثیر بخشی کمتری درجریان تئاترداشته باشند. باقی نویسندگان وهنرمندان تئاتردرآن سالها تحت تاثیر مشکلات اجرای تئاتردست و پنجه نرم کرده و خانه نشین شدند.

درسالهای نخست تشکیل جمهوری درترکیه،آموزش وتربیت جامعه ازجمله اهداف بسیارروشن تئاتربود. تلاشهای روشنگرانه باعث شدهنرمند تئاترنسبت به تحولات جامعه احساس وظیفه کند.هرچه به دهه 90 نزدیک میشویم میتوان وجودچنین فضایی رابیشترحس کرد.(گرچه چنین تصویری درشهرها بیشتراست). ادارات و تشکیلات شهری باالهام ازجریانات هنری، حق وحقوق خود رامطالبه میکردند. چنین اصراری باعث میشد درزمینه های اقتصادی،اجتماعی،سیاسی وفرهنگی، جامعه ترکیه شاهدبرپایی سمینارها سمپوزیومها ونشستهای تخصصی باشد.جنگهای مسلحانه جنوب وشرق ترکیه( مناطق کردنشین) وبعدها جنگهای منطقه خلیج فارس، باعث بوجود آمدن ضررهای اقتصادی فراوان درابعاد اقتصادی شدند. این جنگها، ابعاد سیاسی، انسانی وفرهنگی منطقه را تحت تحت تاثیرخود قراردادند. درعین حال اضمحلال قدرت بلوک شرق و فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی در مقابل توطئه های کاپیتالیسم وحشی، باعث شد نقشه سیاسی این منطقه نیزبا تغییرات جدی مواجه شود. فرهنگ جهانی شدن، ارتباطات خود راگسترش داده و سعی داشت فاصله ها راکم کند. اما خطرنابودی تنوع فرهنگی بیش از پیش عیان می شد. در چنین فضایی روشنفکران وهنرمندان ترکیه سعی میکنند چنین وقایعی را به شکل تفهیمی و تحلیلی به جامعه خویش بشناسانند.

توام با این وقایع وهمگام بادرک این مفاهیم بایدبه نفوذ تدریجی « فرهنگ مصرف زدگی» که ازسوی کاپیتالیسم آمریکا درمنطقه عمیقا هدایت میشود اشاره داشت. آفرینش، خلق وپیشروی چنین فرهنگی، ازسال 1980 با خواست واراده بازارجهانی اقتصادی هدایت شده ازآمریکا آغاز شده است. سینمای آمریکا ازاین سالها حاکم بلامنازع سرگرمی خانواده های شهری میشود. بغیرازمعدودی ازجوامع، بقیه جوامع تسلیم این فرهنگ عامیانه هدایت شده قرارگرفته وتحت تاثیرهنرعوام پسند آمریکا وسینمای هالیوود قرارمیگیرند. اما هنرمندان واقعی سعی دارند با برپایی جشنواره ها وسمینارها، به گفتگوی فرهنگها کمک کرده و قوه مفاهمه جامعه را بالا برند. درچنین فضای ناامیدانه ایی، باردیگرجوانها پابه میدان میگذارند. آثاری خلق میکنند که سرشارازپیامها ونکات عبرت آموزاست. چنین آثاری، وقایع را بصورت دقیق وروشنی به نقد میکشاند.امادرده سال گذشته، حمایت کنندگان مادی( اسپونسورها) وارد میادین هنری شده وتولید هنرهای دیداری را جهت دارمیکنند. آثاربزرگ هنری فقط با حمایت شرکتها امکان وجود پیدا میکنند. این حمایتها بقدری افزایش یافته اند که حمایت ازهنربه نوعی«مدگرایی» تبدیل شده است. آغازبکارکانالهای خصوصی رادیویی وتلویزیونی، گرچه بخشی ازتوانایی های هنری را به خدمت میگیرد اما منجربه پیدایش نوع دیگری ازهنر« عوام زده» و«هنر نامساعد» میگردد. تقلید کورکورانه هنرغربی، باعث پیدایش نسل جدیدی ازجوانانی میشود که براحتی تسلیم چنین فرهنگ پیش وپا افتاده ایی میشوند.پیامدهای منفی یاد شده تماشاگرتئاتررا تحت تاثیر قرارمیدهد. تئاترهای بی ارزش ومجانی، درخدمت بیانی بی معنی وسبک قرارمیگیرند. این ارتباط بقدری تقویت میشود که حتی میتوان گفت تئاترصحنه ایی تحت تاثیر برنامه های سبک تلویزیونی قرارگرفته اند. نقش آفرینی های اصیل جای خود را به نوعی لمپنیسم داده است. نخستین موج آن، تبدیل انسانها به« سیرکنندگان سوپرمارکتها» ودیوانه کردن انسانها برای خریدبیشتراست. موج دوم این حرکت، باعث عبورانسانهای ضعیف نگه داشته شده از تونل های خنده است تا چشم خود را برواقعیات تلخ اطرافشان وجامعه بربندند.تئاترهای خصوصی وتجمعات وابسته به آنها درحالی که مرتب به مساله گیشه درتئاترمیاندیشند دچاریاس فراوان شده وبه انزوا کشانده میشوند. اماباعکس العمل بسیاردقیق ووسواس های فراوان، آثاری متمایز بنمایش گذارده میشوند. آثاری که نشانه های نمایش های سنتی رابه داخل جریان تئاترمدرن وارد میکند، همه این تلاشها مایه امیدواری تئاترترکیه در دهه 90 محسوب میشوند.

درکنارظهورجریانهای مشخص تئاتری، تعداد نمایشهای مردمی کاهش می یابند. این مجموعه، مفاهیم جدید را درونی ترمیکند. بویژه درتئاترهای دولتی،تمایل به آزادی بصورت آرزویی دورودست نیافتنی باقی میماند. بعنوان نمونه میتوانیم اساسی ترین مفهوم تئاتر راپس ازشکل گیری جمهوری درترکیه، بصورت محدوده گذاری شده ملاحضه کنیم. رفع این تنگناها بسته به نوع نگاه دولتی، دررفع مشکلات عمیق وسیاستگذاری های کلان آن وابسته است.درسالهای 80، وزارت فرهنگ وجهانگردی ترکیه، به تئاتردولتی کمک مالی میکند. امانحوه توزیع کمک های نقدی باعث اعتراض فراوان میشود. عدم حمایت ازتئاتر کودکان دراین بین تامل برانگیزاست. برای همین، جهت کمک به تئاترکودکان، ازسوی شهروندان حرکتی اصولی را شاهد هستیم. این حرکت مردمی هدفی جزبالندگی و رشد تئاترکودک ندارد. دراین سالها، آنکاراشاهدگشایش انواع مدارس آموزشی تئاترمیگردد.تئاتردهه 90، وجه دیگری ازتعلیم وآموزش خودرا درمراکز آموزش عالی تئاترپی میگیرد. اما یادگیری ازاین طریق ارزان نیست. تمایل به هیات علمی و کادر شدن درمراکز آموزش عالی افزایش می یابد. بجای تولید تئاتر فقط آموزش تئاترمهم میشود. مفهوم تولید درتئاتر بدینگونه راه خود را گم میکند. علی رغم چنین تنگناهایی، حقایق ناشی ازاین تحولات عبارتند از: اصراربرتولیدانواع آثارباکیفیت، ارتقاء آموزش و...

درانتها اگرامروز وازاین زمان به تاریخ بلند ترکیه نظری دوباره بیفکنیم تاثیرآن را ازعوامل داخلی وبیرونی بخوبی می بینیم. غربی شدن وهمگام با دنیای متمدن گردیدن، با برداشته شدن قدم های مصمم آغازمیشود. این حرکت شتاب آلود، ازهمان روزهای نخست تشکیل جمهوری درترکیه آغازشده است. تئاتردهه 50 که به حالت سکون درآمده بود، با کودتای 1961، حالت دگرگون شده بخودمیگیرد. پس ازآن ازحقایق تئاترترکیه، فرهنگ چندصدایی برمیخیزد. نقدچند صدایی، تحلیل پدیده های اجتماعی وهویت یابی ازجمله ره آوردهای چنین وضعیتی است. دو کودتای انجام شده سعی دارندحرارت پیدا شده را خاموش میکند. حرکت های واحد فرهنگی، درپدیده های جهانی سازی، خود را درعرصه تئاتر نیزنشان میدهند. درجهت احیا وپایندگی هنراصیل، درزمینه های اقتصادی وسیاسی، صاحبان چنین زمینه هایی، فعالیتهای و حمایتهای بی دریغی انجام میدهند. هنرمندان مفهوم پردازی که آثاری اصیل خلق میکنند، رفته رفته، وارد عرصه آموزش آکادمیکی شده و تلاش میکنند نیروهایی کارآمد تئاتررا تربیت کنند.