مقالات

۲۴ آذر ۱۳۸۸

گویند که در سال 794 ه ق تیمور لنگ به قصد تصرف شهر شیراز و برانداختن سلسله" آل مظفر" راهی آن شهر زیبا شد؛ شاه منصور مظفر ابتدا می‏خواست که با جنگ و گریز سپاهیان او را نابود سازد. اما هنگام خروج از شهر نگاه پیر زنی به منصورافتاد، پس با صدای بلند به سرزنش او پرداخت و گفت: ببینید این نمک به حرام را، که اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اکنون ما را بینواتر از آنکه بودیم، در چنگال دشمن رها می‏کند.

شاه منصور از این سخن پیرزن یکه خورد و در درونش آتشی برافروخته شد پس بی‏اختیار عنان اسب را باز گردانید و سوگند خوردکه جز جنگ رویاروی با تیمور به چیز دیگری نیاندیشد بدین ترتیب از نقشه جنگی ارزنده‏ای که پیش از این طرح کرده بود منصرف شده و به جمع آوری سپاه برای جنگ با دشمن غدار پرداخت.
شاه منصور در اولین حمله شخص تیمور را هدف قرار داد و با شمشیر برهنه به سوی او حمله کرد. تیمور که جان خود را در خطر دید، گریخت جامه‏ای بر سر افکنده و خود را به درون سراپرده زنان، انداخت، زنان به سوی شاه منصور شتافتند و گفتند: اینجا سراپرده زنان است. آنگاه انبوه لشکر را به او نشان دادند و گفتند: کسی را که تو می‏خواهی اکنون در میان ما زنان است پس تو سوی دشمنی برو که درمیدان نبرد مردانه ایستاده است.