مقالات

۱۳ آذر ۱۳۹۰

این بازی ها امکان «انتقال احساس» را میان شخص اول و سایر افراد گروه پدید می آورد و «انتقال» یکی از عوامل مهم در فرایند تئاتردرمانی و بهبود وضعیت شخص اصلی است.

این 10 تکنیک روش هایی بود که به شخص اول کمک می شود که با مشکلاتش کنار آید اما قبل از اجرای این تکنیک ها کارگردان باید از طریق فنون طرح مسئله شخص اول را به سمت صحنه هدایت و تشویقش می کند که مثال مشخصی را در همان زمینه پیدا کند. هنگامی که نتیجه مطلوب حاصل شد کارگردان شخص اول را ترغیب می کند تا به جای گفت و گو کردن درباره مسئله اش آن را عملی روی صحنه نشان دهد.

وقتی شخص اول شروع به بازی کردن شد کارگردان جملات خود را با افعال زمان حال می گوید و شخص اول را تشویق می کند تا به موقعیت «اکنون و اینجا» جذب شود و همچنین کارگردان به هنگام اجرا، روش ها و تکنیک هایی را که در قسمت قبل از آنها نام بردیم استفاده می کند مثل: تغییرات صحنه، اجرای نقش معکوس، ایستادن روی صندلی و سایر روشها را برای حفظ و بالا نگهداشتن تحرک نمایشی به کار می برد.

بعد از مهیا کردن صحنه کارگردان افراد یا فرد یاور را انتخاب می کند و به صحنه دعوت می کند و آنها بلافاصله در نقش هایشان جای می گیرند مثلاً فرد یاور می تواند نقش طرف مقابل شخص اصلی را بازی کند اما گاهی هم هست که یاور به عنوان یک فرد مضاعف استفاده می شود یعنی جانشین احساسات درونی شخص اول می شود، یعنی وقتی شخص اول دارد با فرد مقابلش حرف می زند حرفهایی را که دلش می خواهد بزند اما نمی تواند یاور مضاعف به جای او بیان می کند.

در تئاتردرمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد.

یکی از نتایج مهم تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است، علاوه بر اینها تئاتردرمانی به شخص اول یاری می دهد تا این احساسات را تخلیه و پالایش کند و به شکل نمادین در آنها زندگی کند.

یکی از مشکلاتی که در روان درمانی یا تئاتردرمانی است مقاومت مراجع است از مواجه شدن با ناخودآگاهش، در تئاتر درمانی سعی می شود که راهی به درون این حصای (مقاومت) یافت تا فرد بتواند موانع بازدارنده احساس تسلط و تعریف ارزشیابی از خویشتن را لمس کند، شخص ممکن است به شکل وسیع از انواع مقاومت ها برای اجتناب از مقابله با تجربیات ناخوشایند استفاده کند.

به قول دکتر مورنو ما حجاب های شخص را پاره نمی کنیم بلکه سعی می کنیم درهای مختلفی را که به درون شخص باز می شوند امتحان کنیم و ببینیم که کدام یک را می توان باز کرد.

از تکنیک های دیگری که در تئاتردرمانی استفاده می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد که هر کدام را مختصراً توضیح خواهم داد:

خودگویی: حالتی که شخص اول در حال قدم زدن در طول صحنه گفت و گو با خود به روشن تر شدن احساسات و افکارش کمک و پس از آن با یاور مضاعف گفت و گو می کند.

روش فاصله تمثیلی (نمادین): در این روش شخص اول نخست در نقش هایی بسیار متفاوت تر از آنچه که خودش هست ظاهر می شود و به تدریج نقش خود را اجرا می کند.

شکوفایی عواطف نهفته: در تئاتر درمانیف شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد. یکی از نتایج مهم در تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است و تئاتر درمانی به شخص اول یاری می دهد که این احساسات را تخلیه و پالایش کند.

منظور از اجرا در تئاتردرمانی تحقق خواسته ها و نیازهای فردی است عملش اجراء نیاز فرد برای تحقق امیال و خواسته های وی است که در مرکزیت عواطف او قرار دارند، کارگردان باید برای ارضای نمادین این نیاز به شخص اول کمک کند.

مشارکت یکی دیگر از فرایندهای عمل در روان نمایشگری هست که عبارت است از بازگویی تجارب اعضایی از اجرا، پایه ی این مرحله همسان سازی هم ذات پنداری است. در این مرحله هر کدام از اعضای گروه را در جمع خویش پذیرفته و ضمن خارج کردن او از تنهایی خود نیز از مزایای روان نمایشگری بهره می جویند (اوراهمی،2003)

در این مرحله کارگردان شخص اول و سایر اعضای گروه به صورت یک دایره گردهم می نشینند و تجربه های درونی خودشان را بازبینی و بررسی می کنند عنصر اصلی مرحله مشارکت، پدیده همسان سازی است که بر اسا آنها نیز به طور ناهشیار فرایندهای عاطفی شخص تا حدودی تجربه می کنند. مشارکت در واقع گروهی کردن یک رویداد فردی و انتقال مراجع از بیگانگان و انفکاک و تنهایی به درون فرایند حمایت گر گروه است.(پالوم،1975). اجرا در روی صحنه پایان کار جلسه روان نمایشگری نیست بلکه پس از اجرا دو گام دیگر باقی می ماند که هر کدام نقش اساسی در تکمیل وظایف روان نمایشگری محسوب می شود:

1- مشارکت 2- پردازش

مشارکت عبارت است از بازگویی تجارب اعضای گروه پس از اجرا. پایه این مرحله همسان سازی یا هم ذات پنداری است. هدف اصلی مرحله مشارکت شکل گروهی دادن به یک تجربه فردی است. آنچه سبب می شود که روان نمایشگری از یک رهیافت فردی روان درمان گری به یک روش گروه درمانی تبدیل شود همین مشارکت است. پروتاگونیست (شخص اول) با حضور در جمع به واکنشهای سایر اعضا گروه نیز واقف می شود و از مزایای گروه بهره مند می گردد. سایرین نیز با بیان خویشتن یک سفر درونی را تجربه می کنند.

خاتمه دادن به کار گروه درمانی:

برای خاتمه دادن به کار گروه باید موارد زیر را در نظر گرفت:

تعمق

ارزیابی

اعلام خاتمه

در انتهای کار گروه می توان تعمق و ارزیابی را با استفاده از نمایش بحث یا ترکیبی از هر دو انجام داد. در بعضی از جلسات این کار جنبه رسمی به خود می گیرد و هر یک از افراد با توجه به تجربه ای که از تئاتردرمانی کسب کرده اند و بر اسا معیارهای مورد توافق اعضای گروه، به ارزیاببی فرایند تئتردرمانی می پردازند. ممکن است فرد اهدافی را برای خود مشخص کرده باشد تا از طریق تئاتردرمانی به آن ها دست یابد در جلسه اختتامیه اهداف مذکور در پرتو رویدادهای جلسات تئاتردرمانی، ارزیابی و تحلیل می شوند. گاهی هم نگاه به گذشته به آینده و به چگونگی پایان دادن به تجربه تئاتردرمانی ممکن است ساختار محکم تری داشته باشد و موضوعات و موارد مطلوب از رل نمایشی بیرون بیایند و در همان لحظه هم مورد تعمق و ارزیابی قرار گیرند.

اما بهترین شیوه در تسهیل خاتمه جلسه، نظم بخشی به اعمال رفتاری مرحله ای اجراست این عمل به شخص اول کمک می کند تا آموخته های جلسه را به بیرون جلسه و زندگی عادی خویش انتقال دهد. بعد از تجربه اعمال جلسه، شخص می تواند با افراد مهم زندگی خویش خارج از گروه، آنها را به کار ببندد. اما در کل به نظر تمام تئاتر درمان ها بهتر است در جلسه آخر موضوع تازه ای مطح نشود و در لحظه ای که اعضا از فکر در مورد آنچه در جلسه گذشته فارغ شده اند خاتمه یابد.

اصول و موارد خطا در تئاتر درمانی:

هنگامی که روش های تئاتردرمانی بدون درنظر گفتن جنبه های نظری آن به کار روند کارگردان در معرض خطاهای نسبتاً شایع قرار می گیرد. موارد خطا را می توان پیشبینی و از لغزش در آن ها جلوگیری کرد. چنانچه کارگردان به فرد اجازه دهد که خود در ارتباط متقابل و بدون خشونت برای مواجه سازی در تئاتر درمانی شرکت کند تا حد زیادی از لغزش به موارد خطا پیشگیری می شود. اصول نظری مکتب «مراجع –محوری» در این موراد کارایی زیادی دارد همچنین کارگردان باید از اشکالاتی که در جریان گروه درمانی پیش می آید، آگاهی داشته باشد همچنین باید به انتخاب افراد برای شرکت در تئاتردرمانی و پیگیری پس از خاتمه درمان نیز توجه خاص داشت. تمایل به تاکید بر یک روش خاص، و ایده آل جلوه دادن بی مورد آن و توانایی کارگردان در تحمل موارد ابهام انگیز از دیگر موضوع عای بررسی شده در این فصل است.

موارد کاربرد روش های تئاتر درمانی:

روش های تئاتر درمانی در هر حیطه ای که نیاز به آشکارسازی ابعاد روانشناختی مسئله ای مطرح باشد به کار می رود. در زمینه هایی مانند تعلیم و تربیت، روان درمانی، صنعت و ارتباطات صنعتی «درگیری های بین افراد شاغل در کارگاه ها» یادگیری های تجربی، تئاتر درمانی برنامه ای است که افراد را عمیقاً درگیر مسئله می کند و راه حل های چندجانبه برای آن پیشنهاد می دهد.

بدیهی است که کارگردان باید بر حسب توانایی های فردی موقعیت مراجع و واقعیت های مکانی و زمانی، تغییراتی را در این روش ها ایجاد کند.

برخی از حیطه های کاربرد تئاتردرمانی به قرار زیرند:

1- مشاغل بهداشت روانی که در بیمارستان ها- درمانگاه، مراکز روزانه، مراکز مشاوره، برنامه درمان الکلی ها، معتادان به مواد مخدر در مراکز بازپروری و دیگر موارد برنامه موثر و کاربردی است.

2- روش تئاتردرمانی با کودکان و نوجوانان در یاری دادن آنها برای نشان دادن تعارضات عاطفی شان در زندگی روزمره روش های تئاتردرمانی موثر است این روش ها هم در محل هایی مانند خانه،درمانگاه مشاوره کودکان، مراکز درمانی، پرورشگاه هاف درمانگاه های گفتاردرمانی.... کاربرد دارد.

3- در تحصیلات ابتدایی و متوسطه نیز می توان از روشهای تئاتردرمانی استفاده می شود اما اگر شیوه آن گروهی نباشد بهتر است چون ممکن است با اجرای تئاتردرمانی مسائل شخصیتی فرد در مییان همسالان افشا شود و عواقبی در پچیی داشته باشد از این رو بهتر است از روش سوسیودرام استفاده شود.

و در آخر جالب اینجاست که بدانید تئاتردرمانی در مذهب هم کاربرد دارد. در نوشته های مورنو درباره تبادل پویا بین انسان و خدا در یک رابطه خلاق موضوع مورد علاقه روز در گرایش های مذهبی و برخی مکاتب فلسفی است، واژگان مورنو در مورد ایفای نقش، که مرتبط با ارزشهای اساسی انسانی است دارای مفاهیم « تئاتر عینیت بخشیدن» است. با تغییراتی در روش های تئاتردرمانی یک روحانی حرفه ای می تواند روش های عینی تری برای توصیف ارزش دعا یا ذکر، مراقبه، مواجهه با مرگ، ترویج اخلاق و موارد مشابه را تجربه کند. این روش در فرهنگ ایرانی و در بهترین شکل تمثیلی آن در شعر موسی و شبان سروده مولانا آمده است، که در آن چوپان به خدا عینیت می بخشد و او را ستایش می کند در حالی که موسی او را از اینگونه عبادت باز می دارد.

پیام وحی به موسی تذکر می دهد که مانع عبادت چوپان به شیوه گفته شده نشود.

در مجموع از بین کاربرد روشهای تئاتردرمانی، کاربرد این روش ها در حیطه بهداشت روانی اصلی تر و مهمتر است.

پایه های نظری تئاتردرمانی:

سایکودرام بیشتر مجموعه ای نظری و عملی است تا مکتب روانشناسی مستقل(بلانر،1992) این مجموعه متشکل از روشها و اصول زیربنایی به کارگیری آن هاست زیربنای نظری تئاتردرمانی نوعی از روش شناسی است که دارای ابعاد وسیع تر از یک نظریه درمان است و برای درک آن باید دیدگاهی چندوجهی از روانشناسی داشت.

پتانسیل برای تلفیق با سایر رویکردها

فراگرفتن روان نمایشگری ارزشمند است چرا که می توان به طرق مختلف آن را با سایر روش های درمانی که در این کتاب مورد بحث قرار خواهند گرفت، تلفیق کرد. روان نمایشگری در تلفیق با رویکردهای روان پویشی، انسان گرایانه و شناختی رفتاری می تواند فرایند تجربه ای، تصاویر افزون، عمل و رابطه بین فردی مستقیم را افزایش دهد. در مقابل، روان نمایشگری می تواند از روش های استخراج شده از رویکردهای دیگر، اعضا را به یک فرایند معنادار هدایت کند. به عنوان مثال، اگر تخلیه هیجانی رخ دهد، شخص اول و اعضای گروه می توانند به طور کامل تر روی آن کار کنند.

همانطور که پیشتر بحث شد، روان نمایشگری غالباً دربرگیرنده تخلیه هیجانی است، با وجود این هدف روان نمایشگری این تخلیه نیست. در مقابل، تخلیه هیجانی محصول طبیعی فرایند تلفیق یا شفابخشی است. تخلیه هیجانی به خودی خود شفابخش نیست، ولی به مراجعان کمک می کند که نسبت به احساساتی که تماسشان با آنها قطع شده است، آگاه شوند (بلانتر،2000). اگرچه تخلیه هیجانی ارزشمن است، تجربه من در گروه بارها نشان داده است که فراهم آوردن یک بافت در گروه که اعضا بتوانند درک کنند چگونه هیجانات بندشده شان آنها و روابط شان را تحت تاثیر قرار داده است، دارای اهمیت زیادی است. یاکوب مورنو آموزش می داد که هر تخلیه هیجانی باید در ادامه با یک تخلیه یکپارچگی همراه شود (بلانتر، 2000)

روان نمایشگری می تواند در صورت نیاز یک تخلیه شفابخشش را بوجود آورد، و همچنین می تواند نیرویی قوی در انسجام بینش ها و گسترش و تمرین رفتارهای موثرتر باشد. از دیدگاه من، تغییرات فردی عمیق فقط زمانی ممکن می شوند که اعضا یاد بگیرند چگونه آنچه را که در جلسات آموخته اند به موقعیت های روزمره انتقال دهند، که این امر یکی از بخش های حیاتی روان نمایشگری است. همچنین ضروری است به اعضا آموزش داده شود که چگونه این تغییرات هیجانی و رفتاری مثبت را حفظ کنند. این کار را نیز می توان با کمک کردن به آنها در طرح ریزی روش های موثر مواجهه با ناکامی در دنیای واقعی و زمانی که با فراموش کردن آنچه فرا گرفته اند پسرفت می کنند، انجام داد. از مناسب ترین زمان ها برای این کار شناختی عالی و صورت بندی برنامه های عمل، در انتهای جلسات جمعی و زمانی است که روان نمایشگری به پایان رسیده است. یکی از راههای بسیار خوب برای کمک به اعضا تا به برخی از مسائل هیجانی خود نزدیک شوند این است که از آنها بخواهیم در مورد معنای حالت های هیجانی برتر فکر کنند. می توان آنها را به صورت بندی تفسیرهای خود از موقعیت های مشکلشان ترغیب کرد. افزون بر این، آنها می تواندد در مورد اینکه چگونه ممکن است باورها و تصمیمات شان بر برخی از حالت های هیجانی که در روان نمایشگری تجربه می کنند، کمک کند. به اعتقاد بلانتر (1996) یکی از مهم ترین کمک های روان نمایشگری این است که از جریان در حال رشد به سوی تلفیق فنی در روان درمانی حمایت می کند. اگرچه روان نمایشگری را می توان به نحو سودمندی در مورد انواع مختلف درمان فردی به کار برد، قدرتمندترین حالت آن زمانی است که در بافت گروهی مورد استفاده قرار گیرد. درمانگران با این چالش روبه رواند که در یک موقعت مفروض چه ابزارهایی مفید خواهند بود. روان نمایشگری را می توان در بهترین وجه به عنوان مجموعه ای انتخابی از ابزارها به حساب آورد، تا یک رویکرد واحد که به خودی خود بتواند تمام مشکلات اعضای گروه را بررسی کند (بلانتر، 1996)

اشکال مختلف روان نمایشگری در گروه های با سنین مختلف کاربرد دارد. فنون روان نمایشگری را می توان به سهولت با اکثر درمان های مطرح شده در این کتاب، درمان آدلری، تحلیل تبادلی، درمان شناختی رفتاری، درمان چندوجهی، درمان عقلانی، هیجانی، رفتاری، واقعیت درمانی، درمان راه حل محور، خانواده درمانی و گشتالت درمانی تلفیق کرد. روشهای روان نمایشگری می تواند تکنیک های آن دسته از رویکردهای گروهی که بر جهت گیری شناختی رفتاری تاکید می کنند را ارتقا دهد. زمانی که به مطالعه سایر رویکردهای درمانبخش گروهی می پردازید، خواهید دید که چه حجمی از مفاهیم و فنون اساسی روان نمایشگری در آنچه که «درمانهای جدید» خوانده می شوند، به کار رفته اند.

به یاد داشته باشید که حوزه روان نمایشگری با تکامل تدریجی همراه است. روان نمایشگری با اصلاحات مهمی در نظریه و عمل، و فراتر از کارهای اولیه یاکوب مرونر گسترش یافته است. زرکا مورنو کمک های مهمی به روش شناسی روان نمایشگری کرده است، و درر کنار آن روان نمایشگران دیگر نیز ابتکارات و کاربردهای مهم خود را بر آن افزوده اند (بلانتر، 1996) برای اطلاعات بیشتر در مورد زرکا مورنو به کتاب زیر مراجعه کنید:

Horvatin & Schreiber (2006) The Quintessential Zerka: Writings of Zerka Toeman Moreno on Psyvhodrama, Sociometry and group psychotherapy.

محدودیت های این رویکرد

بلانتر(1996) تاکید می کند که روان نمایشگری یک نوشدارو نیست و باید به طور صحیحی در مورد آن قضاوت شود و از آن در موازنه با سایر مهارت های گروه درمانی استفاده شود. در واقع، از آنجایی که عمل کردن می تواند موجب برانگیختن هیجانات شدید شود، درمانگران باید در تعهد خود نسبت به ادامه حرفه شان و آموزش هیجانی و در ببهبود بخشیدن مهارت های خود در درک و استفاده از ارزشمندترین روشها، فروتنی پیشه کنند. اگرچه خودانگیختگی یکی از مفاهیم اساسی روان نمایشگری است، می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. لازم است که ارتجالی بودن، خلاقیت و جرات رهبر گروه برای بکارگیری فنون جدید با احتیاط، احترام به اعضا و اهمیت به رفاه آنها همراه گردد.

کسانی که از روان نمایشگری استفاده می کنند، باید در کار با افرادی که رفتارهای نمایشی دارند یا افراد دارای اختلالات شدید جانب احتیاط را رعایت کنند. این نکته نیز دارای اهمیت است که رهبران از تجربه و دانش برخورد با آسیب شناسی روانی برخوردار باشند. افزون بر این، آنها باید حساسیت بالایی داشته باشند تا اینکه مراجعان آشفته خود را از وضعیت درمانبخش دور نکنند. همچنین مهم است که در یک شرایط دارای ساختار به نحو مناسبی عمل شود تا احتمال اینکه مراجعان به آسیب های گذشته خود بپردازند و از مشکل فعلی خود دور شوند، کمتر شود. به عنوان مثال، درخاطرات افرادی که از اختلال پس از سانحه رنج می برند، هادگینز(2002) اقتباس پیچیده ای از ذوان نمایشگری را ترتیب داده است که در آن از یک سری فنون کاربردی برای اجتناب از سانحه سازی مجدد استفاده می شود.

همانند سایر رویکردهای روان درمانی، این نکته دارای اهمیت است که رهبرانی که از روش های قدرتمند روان نمایشگری استفاده می کنند، از چگونگی دخالت مشکلات شخصی و نیازهای ارضا نشده خود در کارکرد حرفه ای خود آگاه باشند. در این رابطه، پیش از آنکه رهبران بتوانند اثری درمانی بر گروه داشته باشند، باید از مسائل مربوط به انتقال متقابل آگاه باشند. به عنوان مثال، برخی از رهبران ممکن است در مورد آنچه که پیشرفت کند مراجعان خوانده می شود، کم طاقت باشند. آنها ممکن است بواسطه تمایلشان به دستیابی به نتایج سریع تر، به اعمالی که برای برانگیختن هیجانات افراد برای پیشبرد نمایش است، پناه ببرند. رهبران گروه همچنین باید از چگونگی تجربه، بروز و مدیریت احساسات شدید خود آگاه باشند. اگر آنها با هیجانات خود راحت نباشند، احتمال دارد که اعضا را به سمت ابراز نکردن احساساتشان سوق دهند. تعهد مستمر به رشد شخصی خود برای کارگردان ضروری است. آگاه شدن از انتقال متقابل به همان اندازه روان درمانی، در روان نمایشگری نیز دارای اهمیت است (بلانتر،1996)

فلسفه زیربنایی روان نمایشگری با بسیاری از مفروضات درمان وجودی، درمان فردمحور و درمان گشتالتی همگون است، و در همه آنها بر درک و احترام گزاردن به تجربه مراجع و اهمیت رابطه درمانی به عنوان یک عامل درمانی تاکید می شود. اگرچه، مشاورانی که از روان نمایشگری استفاده می کنند، فرض می کنند که نقشی فعال و جهت دهنده در تسهیلگری دارند، این روش ها زمانی که روح از روح فردمحوری تبعیت شود، موثرتر خواهند بود. رهبران گروهی که صادق اند، در برقراری یک رابطه خوب با اعضا موفق اند، می توانند از نظر روان شناختی حضور داشته باشند و سطح بالایی از احترام و توجه مثبت را نسبت به مراجعانش به نمایش گذارند، می توانند به طور موثرتری از فنون روان نمایشگری استفاده کنند. یکی از بهترین احتیاط ها در استفاده مناسب از این فنون این است که کاربست درمانگر مبتنی بر مبنای فلسفه فرد محوری باشد.

آموزش به عنوان یک احتیاط (safeguard)

برای به حداقل رساندن محدودیت ها و مشکلات بالقوه ای که ممکن است در بکارگیری روان نمایشگری وجود داشته باشد، آنهایی که از روان نمایشگری استفاده می کنند باید آموزش و نظارت کافی در این رویکرد را دیده باشند. لوتون (2001) در مورد بکارگیری غیرمسئولانه روان نمایشگری هشدار می دهد. وی معتقد است، کارگردانان ماهر نسبت به اختصاص زمان ضروری برای رشد مهارت هایشان متمایل هستند و یک برنامه آموزشی را تحت نظارت یک کلینیک با تجربه گذرانده اند. روان نمایشگری برای آن دسته از متخصصان بالینی که در قضاوت حرفه ای زمینه خوبی دارند و نسبت به استفاده از روش های سایر دیدگاه ها گشوده اند، مناسب است. به یاد داشتن این نکته ضروری است که درمانگران می توانند جنبه های خاصی از روان نمایشگر را بدون بکارگیری تمام اعمال کلاسیک این روش در مورد بسیاری از جمعیت ها به کار گیرند.

بنابر نظر زرکا مورنو(1987)، کارکرد کارگردان پیچیده و متضمن ترکیبی از هنر و علم است. وی معتقد است که آموزش یک کارگردان روان نمایشگری کلاسیک تقریباً دو سال طول خواهد کشید. هرچقدر کارگردان زندگی کاملتری داشته باشد، می تواند به طور موثرتری کارکردهای مورد نیاز روان نمایشگری را کامل کند. هماهنگی میان متغیرهای بیشمار موجود در روان نمایشگری، صرفاً یادگیری یک تکنیک در یک کارگاه آخر هفته نیست. اگرچه برخی از روش های روان نمایشگری را می تواند در سطوح ابتدایی باروش یادگرفت، مهارتهای یک روان نمایشگر موثر مستلزم صرف صدها ساعت نظارت است.

بلانتر (1996) اشاره می کند که ضروری است کارگردانها دارای دانش عملی، فنی و نظری از فنون روان نمایشگری باشند. برای تصدیق کامل ارزشها و خطرات احتمالی موجود در این تکنیک ها، کارگردانان باید در فرایند یادگیری تجربی این تکنیک ها حاضر شده باشند. آموزش مورد نیاز برای کسب مدرک کامل یک روان نمایشگر، مستلزم داشتن مدرک کارشناسی ارشد در یکی از حرفه های یاری رسان و بیش از 780 ساعت کار تجربی با تحت نظارت است. مدرک شامل یک امتحان در مورد مسائل اخلاقی، دانش عملی و نظری و مشاهده مهارت های فرد در رهبری روان نمایشگری است.

دانشجویان روان نمایشگری باید این فرایند را با تمام نقشهای موجود تجربه کنند: یاریگر، حضار، کارگردان و خصوصاً فرد اول. با قرار گرفتن در فرایند روان نمایشگری، نه تنها افراد چیزهای بسیار زیادی در مورد خودشان یاد می گیرند، بلکه حساسیت نسبت به نقش مراجع را نیز گسترش می دهند. رهبری نامناسب – به عنوان مثال، مجبورکردن اعضا به انجام فعالیتی که آمادگی آن را ندارند- می تواند نتایج منفی جدی در پی داشته باشد. برای دستیابی به یک تجربه درمانبخش، کارگردان باید حساسیت و تخصص بالایی داشته باشد.

گروه درمانگرانی که به بکارگیری روان نمایشگری در سبک رهبری خود علاقمندند، باید بدانند که قرار نیست در اولین تلاش های خود در اجرای این روشها موفق باشند. برخی از گروه درمانگران مبتدی، زمانی که به ویژگی های شخصی، مهارتها و دانش مورد نیاز برای ایفای موثر نقش و کارکردهای یک رهبر روان نمایشگری فکر می کنند، دچار یاس می شوند. با انجام تمرین نظارت شده، تجربه به عنوان یک عضو روان نمایشگری و آموزش تخصصی، گروه درمانگران قادر خواهند بود شایستگی لازم برای به کارگیری فنون روان نمایشگری در گروههای خود را به دست آورند.

منابع:

1- بلانر،دام (1383). درون پردازی روان درمانی با شیوه های نمایشی (تئاتردرمانی)، ترجمه دکتر حسن حق شناس و دکتر حمید اشکانی، تهران: رشد.

2- جونر، فیل(1383)، تئاتردرمانی و نمایش زندگی، ترجمه چیستا یثربی، تهران: قطره.

3- محامدی، منیژه (1386). درام درمانی، تهران: قطره.

4- استفاده از جزوه تئاتردرمانی دکتر احمد اعتمادی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی.

5- استفاده از ترجمه های دانشجویان دکتری مشاوره در زمینه تئاتردرمانی.