مقالات

۰۹ دى ۱۳۸۸

با پرورش درست تخیل کودکان، می توان خلاقیت آنها را بر انگیخت. چرا که در عالم خیال هر ناممکنی ممکن است، پس می توان با تحریک تخیل کودکان ، خلاقیت آنان را در عالم واقعیت از شرایط بالقوه به حالت بالفعل رساند. کودکان مخلوقات ساده و در عین حال پیچیده ای هستند که به راحتی نمی توان آنها را فریب داد، اگر چه در شرایط خاص ، به سرعت تابع افکار ما می شوند. در تئاتر کودکان، مخاطب، عامل اصلی موفقیت یا شکست یک نمایشنامه است بنابراین اگر در تهیه یک نمایش برای کودکان مخاطب را به عنوان عامل اصلی در نظر نگیریم اشتباه بزرگی مترکب شده ایم. در تئاتر کودکان آنچه مشاهده می شود، درگیر کردن مخاطب با اتفاقات صحنه است مانند : رد و بدل کردن حرف های پرت و پلا و خنده دار، احوال پرسی از مخاطب و طرح سوالات عجیب و غریب، اظهار عقیده و اعمال نظر تماشاگران و تحریک بچه ها برای بازی کردن در نمایش. مانند این جمله که :

- نمی تونی منو بگیری؟

نمایش برای کودکان به عنوان بهترین وسیله آموزشی می تواند به کار گیرد. در این گونه نمایش ها می توان مهارت های ارتباطی را تقویت کرد ، به بچه ها اعتماد به نفس داد و کارگروهی را تشویق نمود،اما این به معنی آن نیست که همیشه باید تئاتر برای آموزش باشد بلکه می توان به موضوعاتی سرگرم کننده و تفریحی مهم پرداخت . اولین قدم ، همان طور که می دانید ، مهم ترین قدم است ، به خصوص وقتی با کسانی رو به رو هستیم که هم جوان هستند و هم حساس این درست زمانی است که شخصیت آنها به راحتی شکل میگیرد و هر نقشی که انتخاب کنیم اثر ماندگاری برآنها خواهد گذاشت» افلاطون ـ جمهوریت .

کیفیت در یک اثر نمایشی مهم ترین نکته است، بنابراین، باید در حد توان کودکان بهترین‌ها را ارائه دهیم و با این اعتقاد نادرست که چون برای بچه هاست مهم نیست، مبارزه کنیم. اگر اینطور باشد این عدم موفقیت، در نسل آینده تئاتر هم تاثیر می گذارد. اگر می خواهیم قدرت تخیل کودکان را تحریک کنیم و آنها را از لحاظ احساسی با موضوع نمایش درگیر کنیم و تجربه ای هیجان انگیز، تازه و به یادماندنی به آنها بدهیم و اگر معقتدیم تئاتر می تواند آموزنده و سرگرم کننده باشد باید تلاش کرد بهترین را ارائه دهیم.

همیشه در اولین برخورد با کودکان در بیماستان با صدایی نه چندان بلند و چهره‌ای خندان سلام می گوییم – صدای بلند ممکن است باعث تشنج شود

- و خود را با یک کلمه معرفی می کنیم.

آنها بلافاصله با صدایی آرام جواب سلام را می دهند.کودکان در چنین لحظه ای ،‌مشتاق و کنجکاو هستند تا ببینند برنامه این هفته چیست؟ و کار به چه ترتیبی پیش خواهد رفت.

بچه ها عاشق داستان هایی هستند که سر راست باشد و از انحراف یا وقفه در جریان روایی داستان ناخشنود می شوند .

*کودکان دوست دارند شرکت کنندگان فعال نمایش باشند.

اگر نمایش کودکان، واقعاً به خوبی اجرا شود مشاهده جنب و جوشی مخاطب به عنوان یک موجود زنده، همراهی او با پیچ و خم های داستان، تعقیب اتفاقات نمایش و خنده او همچنین فعالیت او در صورتی که تشویق شود، هیجان انگیز خواهد بود «مثال، مانند نمایش هایی که تماشاچی مشتاقانه شخصیت های خوب نمایش را تشویق و شخصیت منفی را رد می کنند»

*بسیاری از کودکان بیشتر از بزرگسالان هیجان خود را بروز می دهند.

کودکان می توانند هیجان یکدیگر را تحریک کنند در چنین شرایطی مهارت های بازیگران بیمارستانی تا حدی باشد که بتوانند آنها را کنترل کنند اما به هر حال باید در برابر کودکان زیرک باشند، آنها را درک کنند و نسبت به بزرگسالان در مقابل واکنش مخاطب ، از قدرت انطباق بیشتری برخوردار باشند.

اکثر کودکان با کمال میل در نمایش شرکت می کنند و همان طور که داستان پیش می‌رود و گره های داستان باز می شود به شخصیت ها کمک می کنند و یا آنها را از انجام کاری باز می دارند. بچه ها دوست دارند تا از شخصیت مورد علاقه شان طرفداری کنند و خود را با او یکی بدانند و از سوی دیگر، رفتار یک شخصیت منفی آنان را عصبانی می کند و نسبت به بزرگسالان توانایی و تمایل آن را دارند تا از لحاظ احساسی بیشتر درگیر داستان شوند. آنها آشکارا احساساتشان را بروز می دهند و بلافاصله در مقابل تغییر شیوه اجرا واکنش شان می دهند.

*کودکان کسالت خود را نشان می دهند. مثلاً اگر نمایش نتواند آنها را جذب کند، کودکان به راههای فرار فکر می کنند، ممکن است با ایجاد سر و صدا یا با گریه کردن توجه والدین همراه خود را جلب کنند.

در طول اجرای نمایش اگر سوالی از بچه ها بپرسیم، آنها پاسخ می دهد، اکثر کودکان عملاً از مشارکت فیزیکی و آوایی لذت می برند. آنها گاه نصیحت می کنند یا هشدار می‌دهند و یا کمک می کنند تا شخصیت محبوب داستان، به هدفش برسد. پس بر عهده ماست تا با دقت، این مشارکت را هدایت و با آن همکاری کنیم تا بتوانیم به خوبی و به نحو احسن از آن استفاده نماییم.

هیچ گاه واکنش کودکان شبیه هم نیست. شاید برخی از آنها برای اولین بار است که تئاتر می بینند و برای آن ها ایجاد ترس نماید. گاه ممکن است از سر و صدا بترسند. در حالیکه برای بعضی از کودکان وحشت از یک شخصیت ترسناک مهیج و حتی لذت بخش است. بچه ها دوست دارند در تئاتر تا حدی بترسند. در وضعیت عادی، اغلب کودکان از یک موقعیت ترسناک می هراسند ولی در تئاتر کودک این ترس آن قدر غالب نمی شود که باعث ناراحتی شود.

اهمیت افسانه های شاه و پری در قابلیت آنها نهفته است به طوری که زشتی را به شکلی نشان می دهند که کودکان می توانند با آن یکی شوند بدون آن که آسیبی ببینند. حقیقت این است که نمی توانیم تجربیات تلخ زندگی را از آنها پنهان کنیم. بنابراین بهترین راه آن است که تلاش کنیم این تجربیات را طوری به آنها نشان دهیم تا نهراسند و این آمادگی را پیدا کنند تا بتوانند با نا ملایمات زندگی مواجه شوند. تئاتر به همراه ادبیات، نقش بسیار مهمی در این فرآیند، بازی می کند.

نگرش منطقی بچه ها این است که آنها طرفدار داستانی هستند که اول، وسط و آخر داشته باشد. البته لزومی ندارد همیشه این فاکتور ها به ترتیب انجام شود چون آنها کاربرد فلش بک در نمایش را درک می کند به شرط آنکه بدون ابهام و با شفافیت کامل اجرا شود. آنها داستانک های فرعی زیاد را در نمایش دوست ندارند، زیرا باعث انحراف از مسیر اصلی داستان می شوند.

واکنش بچه ها متفاوت و غیر قابل پیش بینی است. هیجانات و احساسات بچه ها در دو یا چند اجرا مانند یکدیگر نیست. بعضی از مخاطبین بیشتر از دیگران می خندند و برخی دیگر سریع تر به روند داستان واکنش نشان می دهند. مخاطب کودک، غیر قابل پیش بینی است و باید آمادگی هر واکنش یا هر اتفاق غیر منتظره ای را داشت هرگز نباید توقع داشت نمایش را همانگونه که تمرین کرده ایم اجرا کنیم.

مخاطب کودک می تواند با قوه تخلیل و منطقش، ما را دستپاچه و سردرگم کند، طورری که تمام سعی و تلاش، صرف جلوگیری خنده مخاطب شود یا حتی کاملاً مات و مبهوت بمانیم که چه کاری باید در مرحله بعدی انجام شود؟ این وضعیت می تواند در هر قسمت از نمایش، به خصوص زمانی که مشارکت مخاطب را می طلبیم پیش آید.

برای مثال: بعضی از مخاطبان، نظر یکی از کودکان را می گیرند و حاضر نیستند آن ها را رها کنند، بنابراین، اگر از همان ابتدا متوجه این مساله نباشیم نتیجه کار منفی خواهد بود. کودکان در طول اجرا سر و صدا می کنند، علی رغم سرگرم کننده و لذت بخش بودن اجرا، مخاطب کودک به ندرت می تواند تماشاگر کاملاً ساکت و آرا می باشد بنابر این، کمی سر و صدا در اجرا، امری قطعی است.

در اکثر نمایش های کودکان، زبان وسیله اصلی بر قراری ارتباط است اما گفتگو ها باید با بازی توام باشد تا گیرایی بصری و حرکتی ایجاد کند. در نمایش های کودک حرکات اشخاص برای بچه ها بسیار جالب تر از صحبت های آنهاست.

بچه ها هیچ گاه دوست ندارند مورد تمسخر یا تحقیر قرار گیرند. بچه ها از اینکه دست کم گرفته شوند ناراحت می شوند. اگر مسائل را بیش از حد ساده بگیریم و یا با چهره و صدایی مسخره مانند حیوانات خانگی با آنها صحبت کنیم، هوش و درک آنها را ناچیز شمرده ایم، این جلف بازی ها در نوشتار یا اجرا، قطعاً باعث می شود که آنها هیچ توجهی به نمایش نکنند.

بچه ها به مضامین، ایده ها و داستان های خاصی واکنش نشان می دهند مانند: فانتزی در عین واقعیت ـ اساطیر و افسانه ها ـ قصه های انسان گویانه ـ جستجو ـ اسباب بازی‌ها و اشیاء بی جان‌ـ زندگی واقعی مضامین امروزی‌ـ قصه های پریان.

منبع : تئاتر برای بچه ها دیوید وود ویلیام وردزورث می گوید : " کودک ، پدر بشر است "

گرد آوری : حامد زارعان