دسته: مقالات متفرقه
۰۴ مهر ۱۳۹۱
در ستایش دیوانگان شوجی ترایاما(Shuji Terayama) از بنیانگذاران تئاتر آوانگارد ژاپن مانند دیگر هنرمندان ژاپنی کودکی خود را در فضای دهشتناک و رادیکالِ جنگ جهانی دوم گذراند. جنگی که ترس، اضطراب و فِقدانهای روانیِ عظیمی را برای مردم ژاپن به ارمغان آورد.
علیرضا امیرحاجبی:
جنبشهای آوانگارد از آغاز تا به امروز با بحرانهای اجتماعی، سیاسی هم پیوند بودهاند. چه آوانگاردهای کلاسیک، چه مدرنیستها و چه پُست آوانگاردیسم که نظریهپردازان معاصر در پی تعریفی شفاف از آن هستند، به واژگونسازی الگوهای نهادینه شده زیبایی شناسی سنتی علاقهمند و پیجو بودهاند. نقد آوانگارد برخلاف انتظارها نقدی هراسناک است. آوانگاردها همان رویا بینانی هستند که هولدرین درباهشان چنین میگوید:«جامعه همواره از اعضای رویابین خود متنفر و در هراس است.» نهضت آوانگارد ژاپن نیز از ترسیم فوق مستثنی نیست.
ژاپن پس از جنگ با بحرانهای طبیعی پی در پی اجتماعی و فرهنگی، زمینه مناسبی را جهت ظهور هنرمندانی چون شوجی ترایاما(83 – 1938)، کازواو اونو و تاتسومی هیجیکاتا فراهم آورد.
شوجی ترایاما(Shuji Terayama) از بنیانگذاران تئاتر آوانگارد ژاپن مانند دیگر هنرمندان ژاپنی کودکی خود را در فضای دهشتناک و رادیکالِ جنگ جهانی دوم گذراند. جنگی که ترس، اضطراب و فِقدانهای روانیِ عظیمی را برای مردم ژاپن به ارمغان آورد.
در آموری(Amori) زادگاه ترایاما بیش از 30 هزار نفر کشته شدند. وی پس از اتمام جنگ که پدرش نیز در آن کشته شده بود در 1954، تحصیل رشته زبان و ادبیات ژاپنی را در دانشگاه واسدا به پایان میرساند.
1967 گروه تئاتر"تن جو ساجیکی" (Ten uu sajiki) را با چند تن دیگر از هنرمندان تشکل میدهد. ترایاما تمایلات گروه و خود را چنین بیان میکند:«خواست ما این است که مخاطب به مانند جسمی به درون تئاتر مکیده شود.»
وحشت، تاریکی، غیبت، جنون و طغیان، ارکان اصلی تئاتر ترایاما است. اموری فراگیر که میتوان مصادیق بارزی از آنان را در جامعه ژاپن پس از جنگ مشاهده نمود. ژاپن آلوده به رادیواکتیو. ژاپنی که نه براساس یادگار هزاران ساله خود"خورشید تابان" همان دایره سرخ، بلکه به وسیله تششع انفجارهای دو قلوی هیروشیما و ناکازاکی، تابان شده بود. این چنین است که ذهن هنرمندانی چون ترایاما یا مؤسسان جنبش آوانگارد بوتو با نور سیاه و تابان مالیخولیا و هیستری پیوند میخورند.
ژاپن پس از جنگ خود را در دو شکل بازنمایی میکند. اول، هم ریختی جامعه آمریکایی شده و دوم، آثار هنرمندان آوانگارد. دو نیروی متخاصم که در عرصه اجتماعی به کنش ـ واکنش میپردازند. خشونت آئینی ترایاما که از پندارهای ناخودآگاه شمنگرایی پیش از ذن بودیسم ریشه میگیرد، تائید کننده و بازتاب تمایلات غیرعملی آرتوست. آن طغیانی که آرتو و سپس گروتفسکی تبلیغ میکنند، شاید به فلسفه نوعی از خودکشی ژاپنی یعنی"سه پوکو" نزدیک است. همان کنش غیرارادی و جنونآمیزی که ترایاما در نمایش"تبار خونین یک خاندان" بازنمایی میکند. طغیان نیز همان راهی را میپیماید که سه پوکو: آزادسازی نیروهایی که به وسیله اجتماع سرکوب شدهاند.
تئاتر خیابانی ـ محیطی، تئاتر همگانی:
دوره اول فعالیتهای ترایاما اختصاص به بررسی تأثیرات تئاتر بر مخاطب و برعکس، میگذرد. اما شیوه ترایاما در این پژوهش عَملی چیست؟ «همگان میتوانند بازی کنند. همگان میتوانند ناهنجاریهای روحیِ خود را درون فضای تئاتر پرتاب کنند. همگان میتوانند به شرط درکِ لزومِ عنادورزی هنری، علیه ساختارهای زیباشناسی کهنه و فرسوده سنتی طغیان کنند.»
در نمایش تکان دهنده"جنایت دکتر کایگاری" مخاطب با رشته رویدادهایی هراسآور و در اتاقهایی مواجه میشود که ناخودآگاهش را مورد حمله قرار میدهند. حمله ترایاما به آن بخشی از ذهن است که خود تماشاگر نیز از وجودش بیاطلاع است. در یکی از اجراهای این نمایش چند تن از تماشاگران ناخواسته از جایگاه خود بلند شده و روی صحنه میروند تا درون اتاقها را ببینند. این همان خواست ترایاماست:«مکیده شدن مخاطب به درون فضای تئاتری.» در چنین وضعیتی مسؤولیت حضوری (Presentive) مخاطب افزایش مییابد. این مخاطب است که باید بسیاری از خلاءهای عمدی که در نمایش ایجاد شده را ترمیم و بازسازی کند.
"Yes" و"سلیمان" نمایشهایی هستند که تئاتر را از صحنه و سالن به اتوبوس، آپارتمان و خیابان منتقل میسازد.
در نمایش"سلیمان" پس از راهبندانی که بازیگران در خیابانهای منطقهای واقع در توکیو ایجاد میکنند، پلیس به تعقیب آنان میپردازد و بازیگران نیز میگریزند. این خود جزئی از ترفندهای ترایاما جهت اشتراک همگانی تئاتریکال بود. قایم باشک بازی گروه بازیگران با پلیس مدتها ادامه مییابد و مردم نیز در این تلاش مشارکت میجویند.
انگیزهها: گشایش عرصه جنونِ آشوبناک
ترایاما به علت بیماری حاد کلیوی مدتی در بیمارستان بستری بود. همین امر باعث شد تا وی وقت کافی برای مطالعه آثار اندیشمندانی چون زیگموند فروید، مایاکوفسکی، ژان پل سارتر و آندره مالرو داشته باشد. وی در طی مطالعات خود با اثر شگفتانگیز"ایزودور دوکاس ـ لوترآمون" یعنی کتاب"آواز مال دورور" (Chant de Maldoror) که محبوب سورآلیستهاست آشنا شده و به شدت از آن تأثیر میگیرد. بعدها ترایاما فیلمی به نام"قایم باشک روستایی" میسازد که براساس همین کتاب است. این فیلم در 1977 برنده جایزه ویژه کن میشود. دروه دوم فعالیتهای ترایاما با نمایش رادیوییِ"شکار کردن بزرگسالان" آغاز میشود. نمایشنامهای به سبک نمایش رادیویی و جنجالی"جنگ دنیاها" اثر و اجرای اورسن ولز. ترایاما سعی دارد به شکلی واقعنما چنان که مردم آن را باور کنند خبر یک شورش را در سراسر ژاپن شایع سازد. دستمایههای طغیان در تمامی آثار تئاتری و سینمایی ترایاما نمایان است. فِقدان گفتار منطقی همراه با روایات هراسناک کنترل جامعه به وسیله کودکان و نوجوانان، از عناصر مهم نگاه ترایاماست. در چنین فرآیندی کودکان آزاد میشوند. آزاد برای بیان تخیلات.
«به نام خداوند، تمامی کودکان از آزادی خود لذت خواهند برد.»
وی در نمایشنامه و فیلم"کتابها را دور بریزید و به خیابانها بیایید" به بازنمایی رفتار گروهی از نوجوانان عنان گسیختهای میپردازد که آرامش را از والدین خود میگیرند. گروهی از دختران از مردم میخواهند که به درون یک سینما رفته و در همان هنگام به آنان شلیک میکنند. (این کنش نمایشی با تعریفی که آندره برتون از سورآلیسم میکند، منطبق است. برتون میگوید: سورآلیسم یعنی به خیابانی پر رفت و آمد بروید و بدون هدف به سمت مردم شلیک کنید) دختران دیگری پرچم آمریکا را به آتش میکشند.
ترایاما درباره التهاب ژاپن پس از جنگ میگوید:«خانواده استبدادگر ژاپنی با شکلی تمامیتخواه به سرکوب هیجانات میپردازد، اما در حال حاضر موقعیت اجتماعی این نهاد، کارکردهای خود را از دست داده است. همه چیز تغییر کرده و سنتهای قدیمی نابود شدهاند و جای خود را به تقلید بیارزشی از فرهنگ کوکاکولای آمریکایی داده است.» تقلید بیارزش رفتاری است که ترایاما به شدت به آن حمله میکند. در نمایشنامه"تربیت افراد دیوانه" با نگاهی به سنت نمایش عروسکی ژاپن، تمرکز خود را بر دو عنصر"تقلیدِ جامعه عقل مدار و جنون" معطوف میسازد. داستان خاندانی با اصل و نسب که تحت تأثیر اظهارات یک پزشک به یکدیگر مشکوک شده و در نهایت عضو یاغی خاندان که کوچکترین دختر است را به قتل میرسانند.
ترایاما در حین فعالیتهای نمایشی خود فیلمهای تأثیرگذار و تکان دهندهای با همان مضامین تئاتری میسازد؛ از جمله امپراتور سُس گوجه فرنگی، تخیلات(در دو قسمت)، قایم باشک روستایی.
ترایاما بیش از این که در ژاپن معروف باشد، به عنوان نماینده هنر آوانگارد ژاپن در آمریکا و اروپا دارای وجوه با اهمیتی است. در سال جاری آمریکا، (دانشگاه UCLA) با همکاری موسسه مطالعات خاور دور مجموعه سخنرانیهایی را درباره هنر آوانگارد و تئاتر ترایاما برگزار میکند. سال گذشته نیز چنین همایشی در نیویورک مورد استقبال هنرمندان قرار گرفت.
شوجی ترایاما در چهارم می 1983 در اثر التهاب کلیوی حاد درگذشت.
چکیدهای از نمایشنامه"تربیت اشخاص دیوانه" نوشته شوجی ترایاما(1967):
پیش گفتار
زنان و مردانی شش چمدان را روی صحنه میآورند. آنان مسافرند. در بخشی از سفر زنان تبدیل به عروسک و مردان با لباسهایی سیاه تبدیل به عروسکگردان میشوند.
صحنه 1: اظهارات پزشک
عروسکها داستان یک خاندان خوش نام را روایت میکنند:«در میان اعضای خاندان ما، یک دیوانه وجود دارد.»
صحنه 2: معرفی
پدربزرگ با چشمانی لوچ، مادربزرگ که دیوانه گربههاست. پدر وحشتزده و با لکنت زبان. خواهر بزرگ مایو(Mayo) که رفتاری مردانه دارد. برادر بزرگ تاکی شی(Takyshi) شکارگر پروانه است و خواهر کوچک رَن(Ran) دختری پریشان حال و افسرده. هر چند اعضای خاندان ویژگیهای عجیبی دارند، اما خاندان شایستهای هستند.
صحنه 3: گفتوگو پنهانی
پدربزرگ به همسرش میگوید:«ما میتوانیم مخفیانه عضو دیوانه خاندان را به قتل برسانیم و با این کار شرافت و نام نیکمان را حفظ نمائیم.»
صحنه 4: تعریف علمی دیوانگی
رَن(خواهر کوچک) بخشی از دایرهالمعارف جهانی را میخواند:«جنون یا شیزوفرنیا! این بیماری غالباً به صورت موروثی، از فردی به فرد دیگر منتقل میشود...»
صحنه 5: شام خانوادگی
خانواده در حالی که رَن در خواب است شام میخورند. اما اظهارات پزشک باعث شده تا از یکدیگر فاصله بگیرند. مایو تابوی تئاتر را میشکند:«این مسخره است! اگر فقط از عروسکگردانها سؤال کنیم، خیلی زود شخص دیوانه را پیدا خواهیم کرد.»
صحنه 6: رویای پدر
پدر در حین پخش سمفونی فانتستیک، اثر هکتور برلیوز خواب برادرش را میبیند. برادر میگوید:«اگر میخواهی که به عنوان دیوانه معرفی نشوی از دیگران تقلید کن»
صحنه 7: تلاشی در تاریکی برای یافتن دیوانه
تاکیشی از طرف پدربزرگ جهت کشتن شخص دیوانه تحت فشار است.
صحنه 8: ادامه تلاش
مادربزرگ تصمیم میگیرد مایو را به عنوان دیوانه معرفی کند؛ چون مایو گربههای کاغذی او را مسخره میکند.
صحنه 9: گفتوگو عروسکها با عروسکگردانها
ساختار نمایش دوباره شکسته میشود. مایو از عروسکگردانها میپرسد:«دیوانه کیست؟» آنها پاسخ میدهند:«ما فقط از دستور و راهنمای صحنه متابعت میکنیم، حتی نویسنده این نمایش نیز تحت تأثیر و تابع جهان حوادث و رویدادهاست. این نمایش یک بازنویسی است که واقعاً کسی نمیداند به کجا ختم میشود.»
صحنه 10: صبحانه
پدربزرگ میگوید:«دیوانه کسی است که با دیگران متفاوت باشد. باید این عنصر نامطلوب را پیدا کرده و با این تبر سرش را جدا کنیم!»
پس از این اظهارات، تمامی خانواده دچار این ترس میشوند که مبادا حرکاتشان با دیگران متفاوت باشد. به همین دلیل از رفتار همدیگر تقلید میکنند. این کار باعث میشود که هویت و شخصیت فردی خود را به قتل برسانند.
صحنه 11: راه خودم را میروم
رَن میگوید:«خانواده من مردمانی شگفتانگیزند. اما صدای خود را گم کردهاند. من شجاعت آن را دارم که هر آن چه میخواهم، انجام دهم. برایم اهمیت ندارد که دیگران مرا دیوانه خطاب کنند. من آواز خود را میخوانم.»
صحنه 12: قربانی
در پاسخ به سخنان رَن که نمیخواهد مانند دیگران به تقلید بپردازد و پرخاشجو نیز هست، خانواده به ناگهان دیوانه میشوند و فریاد میزنند:«پس شخص دیوانه تو هستی» و سپس با حرکاتی جنونآمیز و غیرارادی به او حمله میکنند و سر از بدن رَن جدا میشود. خون سرخ از بدن سلاخی شده رَن جاریست. این ثابت میکند که او زنده بوده و نه یک عروسک مرده. خون ریخته شده خون انسانی است. این چنین و بار دیگر درام تازهای شکل میگیرد.
یادداشت:
موسیقی این اثر شامل 15 شکل افکتیو موسیقی ژاپنی با سازهای کوبهای است که به طور زنده اجرا میگردد.
طراحی حرکات: تلفیقی است از نگرش مدرن ریشه گرفته از تکنیکهای کابوکی.
شش بازیگر زن نقش عروسکها و شش بازیگر مرد نقش عروسکگردان(کوروکو) با نقاب سیاه را ایفا میکنند.
منبع مطالعاتی:
Innes Christopher "Avant Garde Theater" 1993, London: Routledge.
And also.
Fisher, Carol "Unspeakble Acts: The Avant Garde Theatre of Terayama in Postwar Japan. 2002 UCLA. IEAS Press.